فرهنگي
عبدالرضا ادهمي – الهام اكبرزاده
يكي از مسائل روز جهان مسئله حفظ محیطزیست است. فاجعه زیستمحیطی نهتنها آرامش و امنيت را از زندگي انسان میرباید بلكه سلامتي و هستي را تهديد میکند. پژوهش حاضر با هدف شناخت ميزان تأثير عوامل فرهنگي بر حفظ محیطزیست و رفتارهاي زیستمحیطی انجام گرفته است. چارچوب نظري تحقيق، نظريات دوركيم، وبر، پارسونز، گيدنز و ژرژ تومه است. اين پژوهش با استفاده از روش تحقيق پيمايش و تكنيك پرسشنامه بر روي ۴۰۰ نفر از افراد در دو منطقه ۵ و ۱۸ شهر تهران انجام گرفته است. تجزيه و تحليل دادهها در سطح آمار توصيفي و در قالب جداول توزيع فراواني و در سطح آمار استنباطي با استفاده از ضريب همبستگی پيرسون، رگرسيون چند متغیره و تحليل مسير انجام گرفته است. در اين پژوهش بر اساس آزمونهای انجام شده نتايج حاصله نشان داد كه متغيرهاي احساس مسئولیت، اخلاق اجتماعي، آموزش و ارزشهای سنتي و ديني بر حفظ محیطزیست و رفتارهاي محیطزیستي مؤثر هستند اما با توجه به یافتههای اين تحقيق نشان داده شده كه متغير هنجار سازی بر حفظ محیطزیست تأثيري ندارد. در يك نتيجه كلي میتوان گفت كه فرهنگ عامل تعيين كننده رفتارهاي افراد در يك جامعه است و رفتارهاي زیستمحیطی تکتک افراد نشأت گرفته از اين عامل مهم میباشد.
مقدمه
طبيعت و محیطزیست موهبتي خداوندي است كه از مجموعه موجودات، منابع و عوامل و شرايط هماهنگي كه در اطراف هر موجود زنده وجود دارد و ادامه حيات به آن وابسته است به وجود میآید. محیطزیست محل زندگي و تأمين كننده اصلیترین نيازهاي انسان است و پديدهاي میباشد كه هر روز بر اهميت آن افزوده میگردد اما متأسفانه انسان در دوران سلطهاش بر اين كره خاكي به استفاده بیرویه و بدون برنامهریزی از منابع طبيعي، ايجاد آلودگیهای خطرناك در خاك، آبوهوا و از بين بردن توان زيست آن، پرداخته است. فرهنگ عامل اصلي و به معناي موتور توسعه پايدار و حفاظت از محیطزیست است. بهبود محیطزیست زماني حاصل خواهد شد كه محيط طبيعي و فرهنگي انسان باهم مرتبط باشند. لازمه تحقق چنين هدفي، وجود اخلاق زیستمحیطی در تمامي اقشار يك جامعه در يك كشور میباشد. اخلاق زیستمحیطی رفتار ايده آل بشر نسبت به محيط زندگي خود اعم از محيط طبيعي، محيط اجتماعي و فرهنگي است. (اژدري،1282،27-28) مجموعه رفتارهاي ضابطهمند در بستر فرهنگ موجب جهتدهی در ابعاد مختلف زندگي خواهد بود. به عبارت ديگر فرهنگ ريشه و ساختار اصلي توسعه همهجانبه است و زماني میتوان انتظار شادابي و پويايي را براي جامعه تصور نمود كه اين ساختار به صورت اصولي انجام يافته باشد.
متأسفانه غالب جمعيت كشور در زمينه فرهنگ زیستمحیطی با چالشهای متشابهی روبروست و وسعت دامنه، مقياس و پيچيدگي آن بیسابقه است. فشار آلودگیهای زیستمحیطی در مرز بحراني است و هنوز جامعه فرهنگي كشور در سطوح ادراك مفاهيم، روششناسیهای نوين و غيره تاكنون نتوانسته است آنطور كه بايد و شايد به صورت فرهنگ زیستمحیطی و كاربردي در كشور جايگاهي پيدا نمايد. با اينكه در اصل پنجاهم قانون اساسي، اهميت حفظ محیطزیست بسيار زيبا و همسو نگر نگارش و قوانين و مقررات ديگري هم به تبعيت از آن تهيه و تدوين و مصوب گرديده است اما حفظ محیطزیست تنها در شعار باقیمانده است، چراكه به دلیل خلأهای آموزشي و آگاهیهای زیستمحیطی، نبود احساس مسئولیت در كل جامعه، عدم اخلاق اجتماعي مناسب و غيره، بهطور خلاصه فقر فرهنگي ناشي از آن، آلودگیهای زیستمحیطی و كشور را به مرز بحراني سوق داده است.
بيان مسئله
از مسائل روز جهان مسئله حفظ محیطزیست است. فاجعه زیستمحیطی نهتنها آرامش و امنيت را از زندگي انسان میرباید كه موجوديت بشر را تهديد میکند، به همين دليل در محافل علمي و سياسي بحث زیستمحیطی پر سر و صداترين و جدیترین بحث روز است. (ولايي،1384،24) در پيگيري علل و عوامل آن دو عامل بيشتر جلب توجه میکنند يكي ديدگاه انسان متمدن نسبت به طبيعت، ديگري توسعه فنآوری است. بشر متمدن خود را مالك طبيعت دانسته و بر اين باور است كه انسان به عنوان اشرف مخلوقات حق هرگونه استفاده از طبيعت را دارا است و بدون آنكه در بازسازي و نگهداري آن مسئولیتی داشته باشد از طرف ديگر با توسعه فنآوری بشر دستاوردهاي عظيم و شگفتانگیزی به دست آورده در حالي كه همين علل سازنده و دگرگون كننده زندگي بشر را در معرض نابودي قرار داده است. (ولايي،1384،24)
اكنون مسائل زیستمحیطی به قدري دامنه پيدا کردهاند كه قلمرو آنها ديگر به مسائل فني ختم نمیشود. امروزه مسائل زیستمحیطی عميقاً داراي مفهوم اجتماعیاند و در كل مسائل زیستمحیطی ريشه فرهنگي دارند و به منظور پذيرش بافتهای فرهنگي يك جامعه بايستي به صورت ساختاري با موضوع برخورد نمود. حفظ محیطزیست به مسائل زيادي ارتباط دارد كه بزرگترین و مهمترین آن مسئله فرهنگ اجتماعي است. در مسئله محیطزیست رفتارهاي نابهنجار در ارتباط با محیطزیست به علت ناآشنايي با فرهنگ شهرنشيني و عدم درك درست از اوضاع زیستمحیطی حاكم بر جامعه و وضعيت اعتقادات فرهنگي مردم میباشد زيرا مردم فرهنگ استفاده از منابع طبيعي و امكانات زیستمحیطی و فرهنگ زيستن همراه با همزيستي با طبيعت را نیاموختهاند و يا به درستي آن را دروني نکردهاند كه اين تحقيق سعي بر آن دارد كه به چند جنبه از عوامل فرهنگي مؤثر بر حفظ محیطزیست بپردازد. اساسیترین وظيفه انسان امروزي در قبال همه داشتههای طبيعي و ساختههای دست اوست. با كمي دقت میبینیم تا وقتي كه انسان از طبيعت میترسید و (مسئولیتپذیری) انسان تا زماني كه طبيعت توانسته بود قدرت و اقتدار خود را حفظ كند، همه چيز روال معمول خود را طبق قانون طبيعت داشت. حتي قانون جنگل و طبيعت هم زيبا بود، چراكه چرخهای بود منظم كه در آن هر از بين رفتني، تولدي دوباره داشت؛ اما انسان با ورود خود به مدد هوش و استعدادش، نظم طبيعت و حركت چرخهای آن را برهم زد. (اسلام زاده،43،1382) مردم جامعه ما مقيد به دين مبين اسلام هستند ديني كه در مورد همه مسائل، فرامين و رهنمودهاي خاص خود را دارد از جمله اخلاق زیستمحیطی و اهميت ویژهای به عمران و آبادانى داده است. بر طبق آيات قرآن، خداوند به انسآنقدرت و امكانات لازم را داده و او را مكلّف به او خدايي است كه عمران و آباداني زمين نموده است در همين زمينه در سوره هود میخوانیم (او ﺧﺪاﻳﻲ اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺷﻤﺎ را از زﻣﻴﻦ ﺑﻴﺎﻓﺮﻳﺪ و ﻋﻤﺮان و آﺑﺎداﻧﻴﺶ را ﺑﻪ ﺷﻤﺎ واﮔﺬاﺷﺖ) (ﻫﻮد، 61) ﻗـﺮآن نمیگوید ﺧﺪاوﻧﺪ زﻣﻴﻦ را ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻔﻮﻳﺾ ﻛﺮده اﺷﺎره ﺑﻪ اﻳﻦﻛﻪ وﺳﺎﻳﻞ از ﻫﺮ ﻧﻈﺮ آﻣﺎده اﺳﺖ اﻣﺎ ﺷﻤﺎ باید با ﻛﺎر و ﻛﻮﺷﺶ ﺧﻮﻳﺶ زﻣﻴﻦ را آﺑﺎد ﺳﺎزﻳﺪ. (اﺻﻐﺮي ﻟﻔﻤﺠﺎﻧﻲ،124،1378) ﻳﻜﻲ از دﻻﻳﻞ ﻋﻤﺪه ﻋﺪم ﻣﺸﺎرﻛﺖ اﻓﺮاد در ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﻋﻼﻗﻪ اﺳـﺖ، به طوری ﻛﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﻋﻼﻗﻪ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑـﺮاي ﺷـﻨﺎﺧﺖ ﻣﺸـﻜﻼت در اوﻟـﻴﻦ ﻣﺮﺣﻠـﻪ ﻓﺮآﻳﻨـﺪ ﺟﻠـﺐ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻋﻤﻮﻣﻲ اﺳﺖ، ﻟﻴﻜﻦ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ اﻃﻼﻋﺎت ﻛﻤﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿـﻮع دارﻧـﺪ و اﻛﺜﺮﻳـﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮاي ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻣﺸﻜﻼت و واقعیتهای ﻣﺤﻴﻂ ﺗﺮﻏﻴﺐ ﺷﻮﻧﺪ. (Marzo 1980, 22)
اﻳﻦ ﻣﻴﺎن ﻧﻘﺶ اﻃﻼﻋﺎت ﺷﻔﺎف و ﻗﺎﺑﻞ ﻓﻬﻢ و ﻋﻼﻗﻪ ﺑﺎﻃﻨﻲ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﺆﺛﺮ میباشد. ﺑﺮﺧﻮرداري از ﺳﻮاد بهعنوان ﻳﻚ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ارزﺷﻤﻨﺪي ﻏﻨﺎي ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و اجتنابناپذیر زﻧﺪﮔﻲ ﺗﻮأم ﺑﺎ رﺷﺪ ارزشهای اﻧﺴﺎﻧﻲ اﺳﺖ. اﻣﺮوزه ﺣﻴﺎت روﺑﻪ رﺷﺪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺑـﺎ ﻣﻴـﺰان ﺳـﻮاد و داﻧـﺶ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺧﻮرده اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اﻳﺠﺎد ﺗﺤﻮل و ارﺗﻘﺎء ﻓﺮﻫﻨﮓ زیستمحیطی ﻣﺴﺘﻠﺰم اﻓﺰاﻳﺶ بهرهوری نیروی انسانی در زﻣﻴﻨﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ زیستمحیطی و اﺷﺎﻋﻪ آﻣـﻮزش زیستمحیطی در اﺑﻌـﺎد گستردهتر میباشد. (ﻓﺮﺻﺖ،1384، 23)
مسئله دﻳﮕﺮي ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻪ آن ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ، اﺣﻴﺎء آداب و رﺳﻮﻣﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺑﻄﻦ آنها مسئله ﺣﻔﻆ محیطزیست وﺟﻮد دارد. ﭘﺮرﻧﮓ ﻛﺮدن آنها و اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ اﻋﻀﺎي ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﮔﺮدﻧﺪ. جامعهای ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎي ارزشهای ﺳﻨﺘﻲ، ﺳﻨﺖ ﭘﺮﺳﺘﻲ را ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﺪ، از ﻋﻤﻖ ارزشها ﺑﻴﺮون میآید و ﻓﻘﻂ نظارهگر آن میشود. در ﭼﻨﻴﻦ جامعهای ﻛﻪ ارزشهای آن در ﻇـﻮاﻫﺮي ﺧﻼﺻﻪ ﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺒﺎﺑﻲ، ﺑﺎ ﻳﻚ اﺷﺎره از ﺑﻴﻦ میرود، ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ نمیتواند ﺟﺎﻳﮕـﺎﻫﻲ ﭘﻴـﺪا ﻛﻨﺪ. (اﺳﻼم زاده،1382،50)
از ﻃﺮﻓﻲ ﻣﺮدم ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ از محیطزیست ﺧﻮد را ﻧﺪارﻧﺪ، ﺣﺎل ﺑﻪ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎﻳﺪ ارﮔﺎنﻫﺎ، سازمانها، ﻧﻬﺎدﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻬﺮوﻧﺪان وﻇﺎﻳﻔﻲ بر عهده ﮔﻴﺮﻧﺪ و ﺑﻪ ﻣﻌﻨـﺎي دﻳﮕﺮ وﻇﺎﻳﻔﻲ ﻛﻪ بر عهده ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﺳﺖ ﺑﺮ ﻋﻬﺪه سازمانها و دﻳﮕﺮ ارﮔﺎنﻫﺎ ﻧﻴﺰ میباشد. وﻇﻴﻔﻪ ﻣﻬﻢ سازمانها اﻳﻔﺎي نقشهای ﻣﻬﻢ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ از ﺟﻤﻠﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮدم ﺑﻪ ارزﺷﻤﻨﺪ ﺑـﻮدن محیطزیست و برجستهسازی اﻳﻦ ﻣﻬﻢ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺖ و اﺟﺮاي ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎي ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺷﻬﺮي اﺳﺖ.
ﺿﺮورت و اﻫﻤﻴﺖ ﺗﺤﻘﻴﻖ
ناهنجاریهای زیستمحیطی ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﺮﻃﺎن در اﺟﺰاي ﺳﻴﺎره ﻣـﺎ در ﺣـﺎل رﻳﺸـﻪ دواﻧـﺪن اﺳﺖ، ﻫﺮ روز ﻣﺮاﻛﺰ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ ﺟﻬﺎن از دگرگونیها و ﺗﻐﻴﻴﺮاﺗﻲ ﻛـﻪ ﺣـﺎدث ﺷـﺪه ﻳـﺎ در ﺷـﺮف ﺗﻜﻮﻳﻦ اﺳﺖ ﺧﺒﺮ میدهند. (ﻓﺮﺻﺖ، 1384،91) آبهای زیرزمینی، رودخانهها، دریاچهها و ﺣﺘﻲ اقیانوسها آﻟﻮده ﺷﺪه و ﺳﻴﺴﺘﻢ اﻛﻮﻟﻮژي آنها در ﺣﺎل ﺗﺨﺮﻳﺐ اﺳﺖ از ﺗﻌﺪاد ﮔﻮﻧﻪﻫﺎي ﺣﻴﻮاﻧﺎت،ﭘﺮﻧﺪﮔﺎن، ﮔﻴﺎﻫﺎن و دﻳﮕﺮ ﻣﻮﺟﻮدات زﻧﺪه ﺑﻪ ﻋﻠﺖ آﻟﻮدﮔﻲ و ﻧﺎﻣﺴﺎﻋﺪ ﺷﺪن محیطزیست ﻛﺎﺳـﺘﻪ میشود و ﺑﺮﺧﻲ از منابع ﻃﺒﻴﻌﻲ روﺑﻪ اﺗﻤﺎم اﺳﺖ و ﺷﺎﻳﺪ از ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺗﺮ آﻟﻮدﮔﻲ روز اﻓﺰون ﻫـﻮاﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺳﺘﻨﺸﺎق میکنیم و ﺳﻼﻣﺘﻲ انسانها را ﺗﻬﺪﻳﺪ میکند و ﺑﻪﻃﻮرﻛﻠﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﺑـﻪ ﻧﻈـﺮ میرسد ﻛﻪ ﻃﺒﻴﻌﺖ زﻳﺒﺎ و اعجابانگیز ﻣﺎ در ﺣﺎل ﻧﺎﺑﻮدي ﺗﺪرﻳﺠﻲ اﺳﺖ و در ﻧﻬﺎﻳﺖ محیطزیست ﻛﺮه ﻣﺎ از ﺟﻬﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ تحتفشار ﺷﺪﻳﺪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. (دﺑﻴﺮﺳﻴﺎﻗﻲ،13،1383)
اﻣﺮوزه ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست و اﻃﻤﻴﻨﺎن از ﭘﺎﻳﺪاري و ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﻮدن ﺗﻮﺳﻌﻪ آن جدیترین ﭼﺎﻟﺶ ﭘﻴﺶروي ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اﺣﻴﺎء و ﻧﮕﻬﺪاري ﻫﺮﮔﻮﻧـﻪ ﺣﻴـﺎﺗﻲ ﻣﺴـﺎوي اﺳﺖ ﺑﺎ اﻣﻜﺎن زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻬﺘﺮ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺮاي انسانها در روي ﻛﺮه زﻣﻴﻦ. راﺑﻄﻪ ﺑـﻴﻦ اﻧﺴـﺎن و ﺳـﺎﻳﺮ ﻣﻮﺟﻮدات ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺧﻮرده ﻛﻪ ﻧﺎﺑﻮدي ﻳﻚ ﮔﻮﻧﻪ میتواند ﻳﻚ ﮔﺰﻳﻨﻪ از اﻣﻜﺎﻧﺎت زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن را ﻛﺎﻫﺶ دﻫﺪ. (وﻻﻳﻲ،1384، 34) ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺻﺪﻣﺎت وارده ﺑﻪ محیطزیست اﻛﺜﺮاً ﻧﺎﻣﺮﺋﻲ و ﻣﺪت زﻣﺎﻧﻲ ﻃﻮل میکشد ﺗـﺎ آﺛﺎر ﻣﺨﺮب و ﻣﺮﮔﺒﺎر ﻣﺨﺘﻠﻒ آن بر سلامتی ﺑﺸﺮ و ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﻮد ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﺖ اﻏﻠﺐ (ﻓﺮدا دﻳﺮ اﺳﺖ) ﻛﻪ در ﺟﻬﺖ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮي از ﺻﺪﻣﺎت ﺑﻪ محیطزیست اﻗﺪاﻣﺎﺗﻲ ﺑـﻪ ﻋﻤﻞ آﻳﺪ. (دﺑﻴﺮﺳـﻴﺎﻗﻲ، 13،1383) در ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان اﻧﻮاع و اﻗﺴﺎم آلودگیهای وﺟﻮد دارد ﻛﻪ آن را در ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﻣﻘﺎم دوم و ﮔـﺎﻫﻲ اول رﺳﺎﻧﺪه اﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻬﻲ اﺳﺖ اﮔﺮ اﻗﺪاﻣﺎﺗﻲ اﺳﺎﺳﻲ در زﻣﻴﻨـﻪ ﺣﻔﺎﻇـﺖ از ﻣﻨـﺎﺑﻊ زﻳﺴـﺘﮕﺎﻫﻲ و ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺘﺎن ﺻﻮرت ﻧﭙﺬﻳﺮد، در آﻳﻨﺪه ﻧﺰدﻳﻚ ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ ﺟﺪي در خصوص محیطزیست اﺳـﺘﺎن ﺧﻮاﻫﻴﻢ داﺷﺖ. اﮔﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺻﻮرﺗﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﻴﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ﻃﺒﻴﻌﻲ آﺳﻴﺐ وارد ﺷﻮد، بازتابهای اﻳـﻦ آﺳﻴﺐ را ﺗﻤﺎﻣﻲ انسانها اﺣﺴﺎس خواهند کرد، ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺼﻮر ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ مسئله ﻓﻘﻂ ﺑـﻪ ﮔﺮوه ﻣﺤﺪودي از انسانها ﻣﺮﺑﻮط ﺷﻮد. (ﺗﻮﻣﻪ،1380،60) اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻄﻠﻮب از محیطزیست در ﻛﺸﻮر میتواند ﺿﺎﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎري ﺑﺎﺷﺪ و ﻋﺪم ﺗﻮﺟﻪ ﺑـﻪ آن میتواند ﻣﺘﻀﻤﻦ مسائلی ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ برنامههای ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدي، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﺸﻮر را ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻃﺮه روﺑﻪرو ﺳﺎزد. از اﻳﻦرو درك درﺳـﺖ از ﻧﻘـﺶ ﻋﻮاﻣـﻞ ﺑﺎزدارﻧـﺪه و ﻛﺎﺳﺘﻦ از ﻣﻴﺰان آنها در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺸﻮق میتواند ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در اﻣﺮ ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست ﺑﻴﺎﻧﺠﺎﻣﺪ. (1995,15Havvey,)
ﺗﺒﻠﻮر ﻓﺮﻫﻨﮓ زیستمحیطی در ﺟﺎﻣﻌﻪ این است ﻛﻪ ﻓﺮد ﻓﺮد آﺣﺎد ﻣـﺮدم ﺟﺎﻣﻌـﻪ در ﺟﻤﻴـﻊ ﺟﻬﺎت محیطزیست را ﻳﻚ ﭘﺪﻳﺪه ﺣﻴﺎﺗﻲ و ﺑﺎ ارزش ﺑﺪاﻧﻨﺪ و هیچگاه به عوامل ﺗﺸـﻜﻴﻞ دﻫﻨـﺪه آن ﻛﻪ ﻫﻮا، آب و زﻣﻴﻦ میباشند آﺳﻴﺒﻲ ﻧﺮﺳﺎﻧﻨﺪ اﮔﺮ 10 از اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﻴﮕﺎر ﺑﻜﺸـﻨﺪ ﻳﻘﻴﻨـﺎً در ﺣﻖ ﺑﻘﻴﻪ ﻇﻠﻢ میکنند و ﺣﻖ ﺑﻘﻴﻪ را ﺗﻀﻴﻊ مینمایند و ﻳﺎ اﮔﺮ 20 از اﻓﺮاد داراي ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﺎﺷـﻨﺪ و ﺑﺎ ﺳﻮﺧﺖ ﻣﻮاد ﻓﺴﻴﻠﻲ در ﻣﺎﺷﻴﻦﺷﺎن اﻳﺠﺎد آﻟﻮدﮔﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﻘﻴـﻪ را از اﺳﺘﻨﺸـﺎق ﻫـﻮاي ﺳﺎﻟﻢ ﻣﺤﺮوم مینمایند. ﻓﺮﻫﻨﮓ زیستمحیطی در واﻗﻊ این است ﻛـﻪ ﻣـﻦ و ﺷـﻤﺎ و ﻫﻤـﻪ اﻓـﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ بهطور ﺑﺮاﺑﺮ از اﻣﻜﺎﻧﺎت ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻴﻢ. (ﭘﻮرﻧﺠﻒ،1،1386)
اﻫﺪاف ﺗﺤﻘﻴﻖ مهمترین ﻫﺪف اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻴﺎن ﺷﺪه در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﻣـﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست در ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان را ﺑﺮرﺳﻲ ﻛﻨﺪ. از دﻳﮕﺮ اﻫﺪاف ﺗﺤﻘﻴﻖ میتوان ﺑـﻪ ﻣﻮارد زﻳﺮ اﺷﺎره ﻛﺮد:
– ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ آموزشهای ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان
– ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان
– ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ارزشهای ﺳﻨﺘﻲ و دﻳﻨﻲ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان
– ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان
– ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ هنجار سازیها از سوی ارﮔﺎنﻫﺎ و سازمانها ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست شهر تهران ﺳﺆال اﺻﻠﻲ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ حدفاصلی ﺗﺤﻘﻴﻖ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ آﻳﺎ راﺑﻄـﻪ معنیداری ﺑـﻴﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪﺷﺪه در اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ و ﺣﻔﻆ و ﺑﻬﺒﻮد محیطزیست ﺷـﻬﺮ ﺗﻬـﺮان وﺟـﻮد دارد؟
ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﺳﺎﺳﻲ
ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﺗﺎﻳﻠﻮر ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ مجموعهای آموختهشده از ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﺑﺎور، ﻫﻨﺮ، اﺧﻼﻗﻴﺎت، ﺣﻘﻮق و ﻋﺮف اﺷﺎره میکند. اﻳﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ بهطور ﺿﻤﻨﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺗﻤﺪن را ﻳﻜﻲ میداند. در ﻟﻐﺖﻧﺎﻣﻪ دﻫﺨﺪا (ﻓﺮﻫﻨﮓ) ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ میشود: ﻣﺮﻛﺐ از (ﻓﺮ) ﻛﻪ ﭘﻴﺸﺎوﻧﺪ اﺳﺖ و (ﻫﻨﮓ) ﻛﻪ از رﻳﺸﻪ (ﺛﻨﮓ) اوﺳﺘﺎﺋﻲ به معنی ﻛﺸﻴﺪن و ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﻦ و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺮ دو ﻣﻄﺎﺑﻖ اﺳﺖ ﺑﺎ رﻳﺸﻪ ادوﻛﺎ وادور در ﻻﺗﻴﻨﻲ ﻛﻪ به معنی ﻛﺸﻴﺪن و ﻧﻴﺰ به معنی ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ اﺳﺖ. (رﻓﻴﻊ ﭘﻮر،294،1378)
ﺣﻔﺎﻇﺖ محیطزیست
اﺳﺘﻔﺎده ﺑﻬﻴﻨﻪ و ﻣﻨﺎﺳﺐ از محیطزیست ﺑﻪ ﻧﺤﻮي ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﺧﻮد را از ﻧﻈـﺮ زﻧﺪﮔﻲ اﻧﺴﺎن ﺣﻔﻆ ﻛﻨﺪ. (دوﻟﺖآﺑﺎدي،61،1382) محیطزیست ﺷﻬﺮي: ﻣﻨﻈﻮر از ﻣﺤﻴﻂ ﺷﻬﺮي ﻓﻀﺎﻫﺎي اﻧﺴﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ، ساختمانها، پیشرفتها و ﺳـﺎﺧﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در شهرکها و ﺷﻬﺮﻫﺎ مییابیم و اﻳﻦ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺣﻴﺎت وﺣﺶ (ﻛﻪ در آن ﻫﻴﭻ ردﭘـﺎﻳﻲ از اﻧﺴﺎن ﻧﻴﺴﺖ ﻳﺎ رد اﻧﺪﻛﻲ ﻫﺴﺖ) و ﻳﺎ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺧﺎرج از ﺷﻬﺮ روﺳﺘﺎﻳﻲ ﻗﺮار میگیرد. ﻛـﻪ در آن ﻣﺤﻴﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎي آن را انسانها اداره میکنند، اﻣﺎ آنها را نیافریدهاند ﺷـﻬﺮ و ﺷـﻬﺮك ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه ﻣﺤﻴﻂ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ انسانها ﺑﺮاي ﺧﻮد ﻳﺎ دﻳﮕﺮان درﺳـﺖ میکنند و ﻇﻬـﻮر ﻣﺤﻴﻂ ﺷﻬﺮي ﻧﻴﺰ، ﭼﻪ از ﻟﺤﺎظ ﺗﺎرﻳﺨﻲ و ﭼﻪ از ﻟﺤﺎظ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ، مدرنترین محیطهایی اﺳﺖ ﻛـﻪ انسانها و غیر انسانها در آن ﺳﻜﻮﻧﺖ دارﻧﺪ (ﺑﺮي،1380، 34) زیانهای زیستمحیطی: در ﺗﻌﺮﻳﻒ زیانهای زیستمحیطی ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ ﺧﺴﺎراﺗﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺷـﺨﺎص ﻳـﺎ اﺷـﻴﺎء از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺤﻴﻂ زﻳﺴﺘﻲ وارد ﺷﻮد، ﻛﻪ در آن زﻧﺪﮔﻲ میکنند. در اﻳﻨﺠﺎ محیطزیست ﻣﻨﺒﻊ ﺧﺴـﺎرت اﺳﺖ، ﻧﻪ زیاندیده. ﺑﺮﺧﻲ دﻳﮕﺮ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺧﺴﺎرات، ﻧﺎﺷﻲ از آﻟﻮدﮔﻲ اﺳﺖ و ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺎراﺗﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻛﺎﻫﺶ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻃﺒﻴﻌﻲ آب، ﻫﻮا، ﺻﺪا دﺧﻴـﻞ اﺳـﺖ ﺑـﺎ دﻗـﺖ در آنها، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻮاﻗﻊ ﻋﻨﺎﺻﺮي ﻧﺎدر را در اﻳﻦ زﻳﺎن میبینیم. ﻧﺘﺎﻳﺞ زیانبار آسیبهای زیستمحیطی برگشتناپذیر اﺳﺖ. ﺧﺴﺎرات ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺟﻤﻌﻲ وارد ﺷـﺪه و اﺳـﺒﺎب ﻣﺘﻌـﺪدي دارد. (ﻣﺤﺴـﻦ زاده،159،1388)
ﭘﻴﺸﻴﻨﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ
1- ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ با عنوان (ﺗﻐﻴﻴﺮات ﭘﻮﺷﺶ زﻣﻴﻦ و ﺳﺎزﻣﺎن اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در آﻣﺎزون ﺑﺮزﻳـﻞ) ﺗﻮﺳـﻂ ﺳﻲدن ﺳﺘﺮﻳﻜﺮﻧﺘﻮ و ﺟﺎن ﻣﺎرﻳﻮن در داﻧﺸﮕﺎه ﻛﻤﺒﺮﻳﻞ ﺑﺎ درﺟﻪ دﻛﺘـﺮي ﺳـﺎل 2004 اﻧﺠـﺎم ﺷـﺪه اﺳﺖ ﻣﻮﺿﻮع اﺻﻠﻲ آن ﭘﻴﺮاﻣﻮن ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﻋﻠـﻮم زیستمحیطی ﺑﻮده اﺳﺖ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮات ﭘﻮﺷﺶ زﻣﻴﻦ در ﺳﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ و ارﺗﺒﺎط ﺳﺎزﻣﺎن اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ سازماندهی ﺑﺎ آن، ﺻﻮرت گرفته است. ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﻴﺸﻴﻨﻪ و ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ، مهارتهای ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ در ﺗﻮﺿﻴﺢ ارﺗﺒﺎط ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺎ ﻣﺮدم، ﻣﺆﺛﺮ اﺳﺖ. آﻧﭽﻪ اﻧﮕﻴﺰه ﻛﺸﺎورزان را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﻔـﻆ محیطزیست ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻛﺮده، عبارت است از سیاستهای ﻣﻠﻲ، ﻋﻮاﻣﻞ اﻗﺘﺼﺎدي، ﻛﻮﺗـﺎﻫﻲ و ﻧﻘـﺺ سازماندهی ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻣﺮدم در ﺗﻬﻴﻪ نقشههای ﭘﻮﺷﺶ زﻣﻴﻦ، زمینههایی را ﺟﻬـﺖ ارﺗﻘـﺎء آﮔـﺎﻫﻲ زیستمحیطی و اﺧﺘﻴﺎر دادن ﺑﻪ ﻛﺸﺎورزان ﻓﺮاﻫﻢ ﻧﻤﻮد. (ﺻﺎﻟﺤﻲ، 18،1385)
2- در ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ ﻛﻪ ﭘﺎﻟﻤﺮ ﺳﺎل 1990 از 232 ﻧﻔﺮ از ﻣﺮﺑﻴﺎن ﺣﻔﻆ محیطزیست به عمل آورد، از ﺑﻴﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﮔﺮاﻳﺶ آنها ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺎرﺷﺎن، 97 ﻧﻔﺮ ﺗﺠﺎرب دوران ﻛﻮدﻛﻲ در محیطهای ﺑـﺎز را ذﻛﺮ ﻛﺮده و 114 ﻧﻔﺮ آﻧﺎن، ﺗﻤﺎس ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺎ ﻃﺒﻴﻌﺖ را در ﻃﻮل دوران زﻧﺪﮔﻲ ﻋﻨﻮان ﻛـﺮده ﺑﻮدﻧـﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ راﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻲ، ﺗﻤﺎﺷﺎي ﭘﺮﻧﺪﮔﺎن، ﺑﺎﻏﺒـﺎﻧﻲ و ﻛﺎﺷـﺘﻦ ﮔـﻞ و درﺧﺖ. ﻫﻤﺎﻧﻨـﺪ اﻳـﻦ ﺗﺤﻘﻴـﻖ در ﻛﺸﻮرﻫﺎي آﻣﺮﻳﻜﺎ، ﺳﺮﻳﻼﻧﻜﺎ، هنگکنگ ﻧﻴﺰ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ و ﻫﻤـﻴﻦ ﻧﺘـﺎﻳﺞ به دست آﻣـﺪ. (ﻣﻴﻠﺘﻮن،1382،114)
3- در ﺑﺮرﺳﻲ آزﻣﺎﻳﺸﻲ ﻫﺎﻧﺸﻞ وﻟﻴﮕﺖ ﻧﺸﺎن داده ﺷﺪ ﻛﻪ آﻣـﻮزش ﺿـﻤﻦ ﺧـﺪﻣﺖ ﻣﺤـﻴﻂ زﻳﺴﺖ ﺗﻮأم ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺗﻜﻤﻴﻠﻲ ﻛﻼﺳﻲ از ﻧﻈﺮ اﻓﺰاﻳﺶ اﻃﻼﻋﺎت دانشآموزان و اﺗﺨـﺎذ ﮔﺮاﻳﺸـﺎت ﻣﺜﺒﺖ در ﻗﺒﺎل محیطزیست و آﮔﺎﻫﻲ از ﻧﻘﺶ اﻧﺴﺎن در ﺑﺮاﺑﺮ آن، دﺳﺘﺎوردﻫﺎي قابلتوجهی را به دنبال داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از یافتههای ﻫﺎﻧﺸـﻞ وﻟﻴﮕـﺖ میتوان ﮔﻔـﺖ ﻣﻌﻠﻤﻴﻨـﻲ ﻛـﻪ دوره آﻣﻮزش ﺿﻤﻦ ﺧﺪﻣﺖ را در آﻣﻮزش محیطزیست گذرانیدهاند ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮي ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻓﻜـﺎر ﻣﺜﺒﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع محیطزیست ﺧﻮاﻫﻨﺪ داﺷﺖ. (ﻫﻤﺘﻲ،39،1380)
4- ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ ﺑﺎ ﻋﻨﻮان (ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮات و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی در اﻳـﺮان) ﺗﻮﺳـﻂ ﺻﺎدق ﺻﺎﻟﺤﻲ در ﺳﺎل 1388 اﻧﺠﺎم ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ متغیرهای ﻣﺴـﺘﻘﻞ عبارتاند از ﺟﻮان ﺑﻮدن اﻓﺮاد، ﺟﻨﺴﻴﺖ، ﺗﺤﺼﻴﻼت و آﻣﻮزش، اﻗﺎﻣﺖ ﺷﻬﺮي و روﺳﺘﺎﻳﻲ، درآﻣﺪ ﺑﺎﻻ و ﻋﻼﻗـﻪ ﺑﻪ محیطزیست. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎري ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﻣـﺬﻛﻮر 715 ﻧﻔـﺮ از ﺳـﻪ اﺳـﺘﺎن ﺷـﻤﺎﻟﻲ ﻛﺸـﻮر ﮔـﻴﻼن، ﻣﺎزﻧﺪران و ﮔﻠﺴﺘﺎن اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه اﺳﺖ. بر اساس یافتههای اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﺸـﺨﺺ ﺷـﺪه اﺳـﺖ ﻛـﻪ گروههای ﺳﻨﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ، رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ را ﻧﺸﺎن میدهند. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﻧﺴﻞ ﻗﺪﻳﻢ در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﻳﺪ از رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﺑﻴﺸـﺘﺮي ﺣﻤﺎﻳـﺖ میکنند از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ آﻣﻮزش و ﺗﺤﺼﻴﻼت، اﻳﺮان ﻫﻴﭻ ﺳﺮﻓﺼﻞ آﻣﻮزﺷﻲ ﺑﻪﻧـﺎم آﻣـﻮزش رﻓﺘﺎرﻫـﺎي زیستمحیطی در آﻣﻮزش ﺧﻮد از دﺑﺴﺘﺎن ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ داﻧﺸـﮕﺎه ﻧﺪارﻧﺪ ﻟﺬا ﻋﺎﻗﻼﻧـﻪ ﻧﻴﺴـﺖ اﮔـﺮ اﻧﺘﻈـﺎر رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻣﺘﻔﺎوﺗﻲ از اﻓﺮاد ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻛﺮده داشته باشیم. یافتههای اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺰان درآﻣﺪ اﻓﺮاد و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ارﺗﺒﺎط ﻣﻨﻔﻲ وﺟﻮد دارد.
5- (ارزﺷﻴﺎﺑﻲ آﻣﻮزش زیستمحیطی در ﻧﻈﺎم آﻣﻮزش ﻋـﺎﻟﻲ ﻛﺸـﻮر) ﺗﺤﻘﻴﻘـﻲ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﺮﺻﺖ اﻧﺠﺎم گرفته است. در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﺟﺎﻣﻌـﻪ آﻣـﺎري 700 ﻧﻔـﺮ از داﻧﺸـﺠﻮﻳﺎن دانشگاههای ﺗﻬﺮان ورودیهای 78-79 و 81-82 ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺣﺎﺻﻞ از اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن دادهاﺳﺖ ﻛﻪ خلأ آگاهیهای زیستمحیطی ﻛﺎﻣﻼً ﻣﺤﺴﻮس و داراي چالشهای ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈـﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ.
راﺑﻄﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﺎ محیطزیست ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ زﻧﺠﻴﺮ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ پیوستهاند و ﻧﺒﺎﻳﺪ آنها را از ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺟـﺪا ﻛـﺮد از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ زﻧﺠﻴﺮ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮاﺗﺒﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ حلقههای اﻳﻦ زﻧﺠﻴﺮ در ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﻨﻴﺪه و باهم در ارﺗﺒﺎط ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﮔﺮ ﺳﻼﻣﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ – اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻻزم اﺳـﺖ ﻣﻄﻤﺌﻨـﺎً ﺑﺤـﺚ مسئولیت، آﻣﻮزش، ﻗﺎﻧﻮن، ﻧﻈﻢ و غیره ﺑﻪ ﭘﻴﻮﺳﺖ آن ﻣﻄﺮح میگردد. از دﻳﺪﮔﺎه جامعهشناختی ﺗﺰﻟﺰﻟﻲ ﻛﻮﭼﻚ در ﻫﺮ ﻳﻚ از اﻳﻦ حلقهها ﻫﻤﻪ را ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻟﺮزه میاندازد. ﺣﺮﻛﺖ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺳـﺎﻟﻢ ﺑـﺮ ﻳﻚ ﺑﻨﺪ میباشد ﻛﻪ کوچکترین ﻟﺮزش ﺣﺎل ﺑﺮ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ میخواهد ﺑﺎﺷﺪ ﺳﻘﻮط و اﻧﻬـﺪام آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﺎﻟﻢ اﺳﺖ. ﺣﻜﺎﻳﺖ اﻳﻦ دو ﻛﺎﻣﻼً ﻣﺸﺨﺺ و روﺷﻦ اﺳﺖ اﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺳﻼﻣﺖ ﻛﺎﻣـﻞ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، میتواند از ﺳﻼﻣﺘﻲ محیطزیست، اﺳﺘﻔﺎده آیندهنگرانه از ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﺳـﻼﻣﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﺪ. ﺳﻼﻣﺖ محیطزیست ﻫﺮ جامعهای، ﺿﺎﻣﻦ ﺳﻼﻣﺖ ﻛﺎﻣﻞ آن اﺳﺖ، ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ دو ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ وابستهاند و اﮔﺮ ﻳﻜﻲ را ﻧﺎدﻳﺪه ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ، دﻳﮕﺮي ﻧﻴﺰ از ﺑﻴﻦ ﺧﻮاﻫﺪ رﻓﺖ. (اﺳﻼم زاده،85،1382)
6- ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ زیستمحیطی در دﻫﻪ 1990، بهعنوان ﻳﻚ رﺷﺘﻪ داﻧﺸﮕﺎﻫﻲ ﻣﻄـﺮح ﺷـﺪ، از ﺟﻤﻠﻪ در ﻛﺸﻮر آﻟﻤﺎن، اﻣﺎ در ﺑﻌﻀﻲ از ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﺗﺎ ﺳﺎل 1996 رﺳﻤﺎً ﺗﺄﻳﻴـﺪ ﻧﮕﺮدﻳﺪ رایجترین ﻋﻨﻮان ﺗﺤﻘﻴﻖ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ در ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ زیستمحیطی میباشد ﻗﺴﻤﺘﻲ از ﻣﺸﻜﻞ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ محیطزیست بهعنوان ﻳﻚ ﻣﻮﺿﻮع ﺣﻘﻴﻘﻲ و اﺻﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ. در ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ دور از ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺑﺮاي ﺧﻮد در ﻧﻈﺮ گرفته است، بهطور ﻛﻠـﻲ ﺗـﺎ دﻫﻪ 80 ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺑﻪ راﺑﻄﻪ زﻳﺴﺖ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻣﺮدم و ﺟﻤﻌﻴﺖ علاقهای ﻧﺪاﺷﺖ. (ﻣﻴﻠﺘﻮن،26،1382)
7- ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ محیطزیست ﺑﺎ اﺛﺮ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ پیچیدهای ﺑﻴﻦ ﺗﻌﺪاد ﻋﺎﻣﻞ و ﺳـﺎﺧﺘﺎر، در ﺳـﻄﻮح ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺮوﻛﺎر داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻌﻀﻲ ﺗﺮﻛﻴﺒﺎت ﺗﺌﻮري ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎ و ﻛﻨﺶ ﺑﺮاي جامعهشناسی زیستمحیطی ﻣﻔﻴﺪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. در ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ از اﻧﺴﺎن ﻏﺎﻓـﻞ ﺷـﺪ ﺑﺸـﺮ ﻧﻴـﺎز ﺑـﻪ ﺗﺠﺪﻳـﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺗﺠﺰﻳﻪ دارد، مهمترین ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻳﻦ رﺷﺘﻪ اﻧﺘﻘـﺎل جامعهشناسی ﻣﺤﻴﻂ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ محیطزیست میباشد. اوﻟﻲ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺟﺮﻳﺎﻧﺎت محیطزیست از درون جامعهشناسی ﻛﻬـﻦ میپردازد، وﻟﻲ دوﻣﻲ ﺷﺎﻣﻞ رواﺑـﻂ ﻣﺤﻴﻄـﻲ و اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ میباشد. (ﺻﺎﻟﺤﻲ،1386، 23)
ﻣﺒﺎﻧﻲ ﻧﻈﺮي
ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎرﮔﺮاﻳﻲ:
ﺳﺎﺧﺘﺎرﮔﺮاﻳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎور اﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ از واﻗﻌﻴﺖ ﺑﺴﺰاﻳﻲ ﺑﻪ ﺧﻮدي ﺧﻮد ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻨﺪ وﻟﻲ ﺑﺪون ﺗﺤﻘﻴﻖ در زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺎﻓﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺗﺎرﻳﺨﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ را اﺣﺎﻃﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ، ﻗﺎﺑﻞ درك نمیباشند. (Salehi 2010, 12)
ﺗﺌﻮري ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﻧﺪام واره:
اﻧﺴﺎن، در ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺧﻮﻳﺶ درﮔﻴﺮ شهوات است و اﮔﺮ اﻳﻦ فشار عینی و ﺧﺎرﺟﻲ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﺒﻴﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. اﻳﻦ ﮔﺮاﻳﺸﺎت ﻫﺴﺘﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ دﻟﻴﻞ و ﺗﻮﺟﻴﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ دورﻛﻴﻢ ﺑﺮاي دﻓﺎع از ﻧﻈﻢ ﺣﺎﻛﻢ و ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻓﺮد ﺑﻪ ﺟﻤﻊ میتوانست اراﺋﻪ دﻫﺪ. دورﻛﻴﻢ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻓﺸﺎر و ﺗﺤﻤﻴﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺳﺎﺧﺘﺎري از ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ رخ میدهد، ﺑﺪﻳﻦ روال ﺳﻼﻣﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﻣﻨﻮط ﺑﻪ ﻣﻴﺰان درجه همبستگی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ آنها داﻧﺴﺘﻪ و ﺑﺮرﺳﻲ اﻳﻦ ﻣﻴﺰان را از وﻇﺎﺋﻒ ﻋﻠﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ میداند. ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، میتواند وﺣﺪت، ﺳﻼﻣﺖ و یکپارچگی ﮔﺮوه را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﺪ. هر جا ﻛﻪ اﻳﻦ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﻧﻴﺮوﻣﻨﺪﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ اﻓﺮاد را بهسوی ﻫﻢ متمایلتر ﻛﺮده و ﺑﺮ ﻣﻴﺰان رواﺑﻂ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻣﻴﺎن آﻧﺎن میافزاید و ﺑﺮﻋﻜﺲ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻴﺰان ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ از ﺗﻨﻮع رواﺑﻂ و ﺑﺮﺧﻮردﻫﺎي ﻣﻴﺎن اﻓﺮاد ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. (ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ، 132-133،1377)
ﻧﻈﺮﻳﻪ اﺧﻼﻗﻲ ﺷﻮاﻳﺘﺰر:
آﻟﺒﺮت ﺷﻮاﻳﺘﺰر در ﻛﺘﺎب ﺗﻤﺪن اﺧﻼق ﺧﻮد اینگونه ﺑﻴﺎن ﻛﺮده: (همانطور که در ﻣﻴﻞ ﺑﻪ زﻳﺴﺘﻦ اراده ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ زﻳﺴﺖ در ﻧﺰد ﺧﻮد ﻣﻦ آرزوي ﺣﻴﺎت و زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ وﺟﻮد دارد ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﻲ در ﻣﻴﻞ ﺑﻪ زﻳﺴﺘﻦ در ﭘﻴﺮاﻣﻮن ﻣﻦ ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ، ﻓﺮﻗﻲ نمیکند ﻛﻪ او ﺧﻮد ﺑﺘﻮاﻧﺪ اﻳﻦ ﺧﻮاﺳﺖ را ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﻳﺎ ﺗﻤﺎﻳﻞ و اﺷﺘﻴﺎﻗﻲ ﺑﻴﺎن ﻧﺸﺪه ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﺪ.) از ﻧﻈﺮ او اﺧﻼق ﻋﺒﺎرت از ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ، ﻛﻪ ﻣﻦ ﺿﺮورت ﻫﻤﺎن حرمتگذاری ﺑﺮاي ﺣﻴﺎت ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﻞ ﺧﻮاﺳﺖ ﻳﺎ اراده ﻣﻌﻄﻮف ﺑﻪ زﻳﺴﺖ را اﺣﺴﺎس ﻛﻨﻢ، ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺖ زﻳﺴﺖ ﺧﻮد اﺣﺴﺎس میکنم. (ﭘﻮﻳﻤﺎن،1384، 185) از ﻧﻈﺮ ﺑﻚ داﻧﺶ و آﮔﺎﻫﻲ اﺷﺎﻋﻪ و اﻧﺘﻘﺎل اﻳﻦ ریسکها ﻣﻬﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﺻﻞ اﺣﺘﻴﺎط ﺟﻨﺒﻪ ﻣﻬﻤﻲ از راﺑﻄﻪ ﻣﻴﺎن ﻧﻈﺮﻳﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ریسکهای زیستمحیطی را ﺗﺸﻜﻴﻞ میدهد. اﻳﻦ اﺻﻞ در ﺳﺎلﻫﺎي اﺧﻴﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮات ارزﻳﺎﺑﻲ رﻳﺴﻚ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ، وارد ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺑﺮ اﻳﻦ ﻣﺤﻮر میچرخد ﻛﻪ در ﺷﺮاﻳﻂ ﻋﺪم ﺗﻌﻴﻴﻦ، ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ ﺣﻜﻢ میکند ﻣﺤﺘﺎط ﺑﺎﺷﻴﻢ و ﺑﻪ اﻋﻤﺎل خطرآفرین دﺳﺖ ﻧﺰﻧﻴﻢ اﻳﻦ اﺻﻞ بر آن اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺴﺘﺮ را از شکلهای ﺟﺒﺮان ﻧﺸﺪﻧﻲ دﺧﺎﻟﺖ در محیطزیست ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ مخاطرهآمیز: اﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺗﻮﺳﻂ اوﻟﺮﻳﻚ ﺑﻚ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ او دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ اﺧﻴﺮ ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺎﺧﺘﺮي ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ بر مسائل زیستمحیطی اﺷﺎره دارد ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﺑﻬﺪاﺷﺖ اﺛﺮات اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، اﻗﺘﺼﺎدي، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ زیستمحیطی به طور اﻋﻢ و ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻋﻠﻢ و فنآوری به طور اﺧﺺ میباشد. (ﺑﺮي،1381،204) از ﻧﻈﺮ ﺑﻚ داﻧﺶ و آﮔﺎﻫﻲ اﺷﺎﻋﻪ و اﻧﺘﻘﺎل اﻳﻦ ریسکها ﻣﻬﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﺻﻞ اﺣﺘﻴﺎط ﺟﻨﺒﻪ ﻣﻬﻤﻲ از راﺑﻄﻪ ﻣﻴﺎن ﻧﻈﺮﻳﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ریسکهای زیستمحیطی را ﺗﺸﻜﻴﻞ میدهد. اﻳﻦ اﺻﻞ در ﺳﺎلﻫﺎي اﺧﻴﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮات ارزﻳﺎﺑﻲ رﻳﺴﻚ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ، وارد ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺑﺮ اﻳﻦ ﻣﺤﻮر میچرخد ﻛﻪ در ﺷﺮاﻳﻂ ﻋﺪم ﺗﻌﻴﻴﻦ، ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ ﺣﻜﻢ میکند ﻣﺤﺘﺎط ﺑﺎﺷﻴﻢ و ﺑﻪ اﻋﻤﺎل خطرآفرین دﺳﺖ ﻧﺰﻧﻴﻢ اﻳﻦ اﺻﻞ بر آن اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺴﺘﺮ را از شکلهای ﺟﺒﺮان ﻧﺸﺪﻧﻲ دﺧﺎﻟﺖ در محیطزیست ﻣﻨﻊ ﻧﻤﺎﻳﺪ. (ﺑﺮي، 1381، 216)
ﻧﻈﺮﻳﻪ آسیبشناسی
آسیبشناسی جامعهشناختی دورﻛﻴﻢ ﻋﻤﺪﺗﺎً دو ﺣﺎﻟﺖ دارد: ﮔﺎه ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺳﻴﺴﺘﻢ و ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ دﭼﺎر ﻣﺸﻜﻞ ﺷﻮد، ﮔﺎه اﻓﺮاد و گروههای ﻛﻮﭼﻚ داﺧﻞ اﺟﺘﻤﺎع درﮔﻴﺮ ﻣﺸﻜﻞ ﺷﻮﻧﺪ ﻣﺜﻼً ﻓﺮد ﻳﺎ اﻓﺮادي ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ ﻛﻪ نمیتوانند اﻧﺘﻈﺎر ﺳﻴﺴﺘﻢ را ﺑﺮآورده ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﻋﺪم ﺗﻄﺎﺑﻖ روﺑﺮو ﻫﺴﺘﻨﺪ اﻟﺒﺘﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ ﺧﻮد رﻳﺸﻪ در مسائل اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ دارد ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮد از ﻧﻈﺎم تقسیمکار اﺧﺮاج ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ دﻟﻴﻞ دﻳﮕﺮي از اﻳﻦ ﻧﻈﺎم ﺟﺪا ﺷﻮد، در اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ همبستگیاش ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﻢ میشود و اﻳﻦ ﮔﺴﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮوز فساد اجتماعی خواهد شد. اﻏﻠﺐ ﻛﺎرﻛﺮدﮔﺮاﻫﺎي اﻧﺴﺠﺎﻣﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺷﺮوري دارد، ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ در ﻧﻈﺎم دورﻛﻴﻤﻲ اﮔﺮ ﻧﺘﻮان ﻓﺮد را در ﻓﺮآﻳﻨﺪ اﺟﺒﺎر اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻗﺮارداد و ﺑﺎ اﺟﺘﻤﺎع ﻫﻤﺮاه ﻛﺮد، وي ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻓﺮدي ﺧﻮد را ﺑﺮ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺟﻤﻌﻲ ﺗﻔﻮق میدهد و ﻟﺬا ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎ آﺳﻴﺐ و اﻧﺤﺮاف روﺑﺮو میشود و اﻳﻦ آسیبها و اﻧﺤﺮاﻓﺎت ﺑﺎ گرایشهای ﻓﺮدﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ و ﻳﺎ گرایشهای ﺧﻮدﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ ﻧﻤﻮد ﭘﻴﺪا میکند. (ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ،140-1377،141)
ﭼﻬﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮي ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ آنﻛﻪ در حوزهای ﺑﻴﻦ رشتهای ﺑﺮرﺳﻲ میگردد، ﺑﻨـﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺿـﻤﻦ آن ﻛﻪ از دیدگاههای زیستمحیطی ﺑﺎ گرایشهای اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘـﻪ اﺳـﺖ اﻣـﺎ ﺑـﺎ روﻳﻜﺮد ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻪ ﺗﺤﻠﻴﻞ میپردازد. اﻣﻴﻞ دورکیم ﺟﻮاﻣﻊ را ﺑﻪ دو ﻧﻮع ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮده ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﻣﻜﺎﻧﻴﻚ و ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ارﮔﺎﻧﻴﻚ ﻳـﺎ اﻧﺪاﻣﻲ. در جامعهای ﻛﻪ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻲ ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ، اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻨﺪان ﻓﺮﻗﻲ باهم ﻧﺪارﻧﺪ اﻣﺎ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ارﮔﺎﻧﻴﻚ، اﻓﺮاد ﺑﺎﻫﻢ ﻣﺘﻔـﺎوت میباشند، ﺑـﺎ اﺣﺴﺎﺳـﺎت ﻣﺘﻔـﺎوت و داراي ﺗﻤﺎﻳﺰ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ. (ﻛﻮزر،1379، 196) آﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺮدم رواج دارد و ﻋﻤﻮﻣﻲ اﺳﺖ، ﺣﺎﻟﺖ ﻃﺒﻴﻌـﻲ دارد و هر آنچه اﻛﺜﺮ ﻣﺮدم اﻧﺠﺎم میدهند، ﻫﻨﺠﺎر ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ میشود و ﻣﺮدم رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﺸﺎن را ﺑـﺎ آن ﺗﻄﺒﻴـﻖ میدهند. رﻓﺘﺎرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﻣﺮوز در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻧﺠﺎم ﺷﺪه و ﺑﻪ ﻧﺤﻮي ﻣﻮﺟﺐ اﻧﻮاع آﻟﻮدﮔﻲ میگردد، بهعنوان ﻫﻨﺠﺎر در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﺮﻳﺎن دارد. (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻮق زدن، زﺑﺎﻟﻪ رﻳﺨﺘﻦ در ﻣﺤﻴﻂ و ﻏﻴﺮه هیچکس به خاطر اﻧﺠﺎم ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎرﻫﺎﻳﻲ ﺳﺮزﻧﺶ و ﺣﺘﻲ ﻣﺠﺎزات نمیشود) (ﺑﻮدون، 1385،781) دورﻛﻴﻢ اﻳﻦ را مسئله اﺻﻠﻲ میداند ﻛﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، ﻣﺤﺼـﻮل واقعیتهای اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ اﺳﺖ. واقعیتهای اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را روشهای اﻧﺪﻳﺸﻴﺪن، ﻋﻤﻞ ﻛﺮدن و اﺣﺴﺎس ﻛﺮدن ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮده اﺳﺖ. (ﺻﺎﻟﺤﻲ اﻣﻴﺮي،1386، 505) دورﻛﻴﻢ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﺷﻬﻮات ﺑﺸﺮي ﻓﻘﻂ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻳﻚ ﻧﻴﺮوي اﺧﻼﻗﻲ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺑﺎز میایستند اﮔﺮ ﻫﻴﭻ ﻧﻮع اﻗﺘﺪار اﺧﻼﻗﻲ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮن ﺟﻨﮕﻞ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮوا ﺧﻮاﻫﺪ ﺑـﻮد و ﺳـﺘﻴﺰه ﺟﻮﻳﻲ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭘﻨﻬﺎن ﻳﺎ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺣﺎد، ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻣـﺰﻣﻦ ﺑـﻪ ﺧـﻮد ﺧﻮاﻫـﺪ ﮔﺮﻓـﺖ (آرون، 1377، 359) دورﻛﻴﻢ ﺑﻪ ﺿﺮورت ﻋﻤﻴﻖ اﺻﻼﺣﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﺧﻼﻗﻲ ﻋﻘﻴﺪه داﺷﺖ. (آرون،1377،434)
ﺗﺎﻟﻜﻮت ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ:
ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﺑﺮﺧﻲ از ﭘﻴﺶﻧﻴﺎزﻫﺎي ﻛﺎرﻛﺮدي ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮد. ﻧﺨﺴﺖ آن ﻛﻪ، ﻫﺮ ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻨﺎن ساختار گیرد ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ بهگونهای ﺳـﺎزﮔﺎر ﺑـﺎ نظامهای دﻳﮕﺮ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﺪ. ﺳﺎﺧﺘﺎرش ﺑﻪ گونهای ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮد و در ﻛﻨﺎر ﺟﻮاﻣـﻊ دﻳﮕـﺮ ﺑﻪ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺑﭙﺮدازد دوم آنﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮاي آن ﻛﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺎﻳـﺪ از ﭘﺸـﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﺿـﺮوري نظامهای دﻳﮕﺮ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ وﻇﻴﻔﻪ ﻳﻚ ﻧﻬﺎد و ﻳﻚ ارﮔﺎن ﻳﺎ ﻳﻚ ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻴﺴﺖ ﺳﻮم آنﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻴﺎزﻫـﺎي ﻣﻬـﻢ ﻛﻨﺸـﮕﺮاﻧﺶ را بهاندازه ﻛـﺎﻓﻲ ﺑـﺮآورده ﺳـﺎزد (ﻧﻴﺎزﻫﺎي اوﻟﻴﻪ اﻓﺮاد را در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺮآورده ﺳـﺎزد و ﺑﻌـﺪ از اﻓـﺮاد اﻧﺘﻈـﺎر ﭘﺎﺳـﺪاري از محیطزیست را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ).
ﭼﻬﺎرم آنﻛﻪ ﻳﻚ ﻧﻈﺎم ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻛﺎﻓﻲ اﻋﻀﺎﻳﺶ را ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰاﻧﺪ (ﻳﻚ ﻧﻈـﺎم ﺑـﺎ ﻋﻤﻠﻜـﺮد ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺧﻮد راههایی را اﺑﺪاع ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﺲ ﻣﺴﺆﻟﻴﺖ ﻣﺮدم را در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺮاﻧﮕﻴﺰد) ﭘﻨﺠﻢ آنﻛﻪ ﻳﻚ ﻧﻈﺎم ﺑﺎﻳﺪ ﺣﺪاﻗﻞ ﻧﻈﺎرت را ﺑﺮ رﻓﺘﺎر ﺑﺎﻟﻘﻮه ﻣﺨﺮب اﻋﻀﺎﻳﺶ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺷﺸﻢ آنﻛﻪ اﮔﺮ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ کشمکشها بهاندازه ﻛﺎﻓﻲ ﻣﺨﺮب ﮔﺮدﻧـﺪ، آنها را ﺗﺤـﺖ ﻧﻈـﺎرت درآورد. (ارزشها و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎي ﻣﻨﺎﺳﺐ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ را ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺴﻂ و ﮔﺴﺘﺮش داد و ﻧﻬﺎدﻳﻨﻪ ﻛـﺮد ﺗﺎ دروﻧﻲ ﮔﺮدد) (رﻳﺘﺰر،1374، 135) ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﻓﺮﻫﻨﮓ را ﻧﻴﺮوي ﻋﻤﺪهاي میانگاشت ﻛﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺟﻬﺎن اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻳﺎ ﺑـﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺧﻮدش، ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ میدهد. ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪه ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﻫﻨﺠﺎرﻫـﺎ و ارزشها در ﺟﻬﺖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮔﺰﻳﻨﺶ وﺳﺎﻳﻞ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ هدفها ﻧﻘﺶ ﺑﺎزي میکنند. ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﺑﻴﺎن ﻛﺮد ﻛﻪ ﻛـﻨﺶ ﭼﻴﺰي ﺟﺰ ﻛﻮﺷﺶ در ﺟﻬﺖ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺑﺎ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ. (رﻳﺘﺰر،1374،1380- 139) ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪه ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و ارزشها در ﺟﻬﺖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮔﺰﻳﻨﺶ وﺳﺎﻳﻞ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ هدفها ﻧﻘﺶ ﺑﺎزي میکنند. ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﺑﻴﺎن ﻛﺮد ﻛﻪ ﻛﻨﺶ ﭼﻴﺰي ﺟﺰ ﻛﻮﺷﺶ در ﺟﻬﺖ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺑـﺎ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ. (رﻳﺘﺰر،1374، 359)
ﻣﺎﻛﺲ وﺑﺮ:
ﻧﺰد وﺑﺮ ﻣﻔﻬﻮم اﺧﻼق، ﻳﻌﻨﻲ در معنای ﺟﺎﻣﻊ ﻛﻠﻤﻪ، اﻋﻤﺎل و رﻓﺘﺎر ﺟﺎﻳﮕﺎه اول را دارد. آﻧﭽـﻪ ﺑﺮاي او ﺟﺎﻟﺐ اﺳﺖ ﺟﻬﺖﻳﺎﺑﻲﻫﺎي ﻫﻨﺠﺎري ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻴﻮه زﻧﺪﮔﻲ ﺷﺨﺼﻲ را ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ میکنند مسئله ﺗﺒﻴﻴﻦ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺑﺮﺧﻲ رﻓﺘﺎرﻫﺎ ﺑﺮاي ﻣﺎ اﺣﻴﺎ میشوند، ﺣﺘﻲ اﮔـﺮ در ﻧﮕـﺎه اول ﺗﻮﻗﻌﺎت و ﻣﻨﻄﻖﺷﺎن ﻣﺎﻧﻌﻲ در ﺑﺮاﺑﺮ ارﺿﺎي ﺑﺮﺧﻲ ﻏﺮاﻳﺰ و خواهشهای ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻳﻜـﻲ از ﺷﺮاﻳﻂ اﻳﻦ مشروع سازی اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ارزشهاﻳﻲ ﻛـﻪ ﻣﻴـﺪان ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻣـﺎ را در ﻗﺒـﺎل مهمترین اﺑﻌﺎدش ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ میکنند ﺑﻪ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ ﻗﻮﻣﻲ ﻣﺸـﺮوﻋﻴﺖ میبخشند (ﺑـﻮدون، 1385، 349) وﺑﺮ ﺑﻪ دﻳﻦ بهعنوان ﺑﻌﺪ ﻣﺤﻮري ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺷﺎره میکند و ﺑﺮ ﻣﺤﺘﻮاي ذﻫﻨﻲ نظامهای ﺗﺠﺮﺑـﻪ اﻳﻤﺎن و اﻋﺘﻘﺎد، ﺗﺄﻛﻴﺪ دارد. وي ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﺑﺎ آﻏﺎز ﻣﺪرﻧﻴﺘﻪ، ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺗﻬـﻲ ﺷـﺪن از ﻣﻌﻨـﺎ ﭘﻴﺶ میرود و در ﻋﺼﺮ ﺑﻮروﻛﺮاﺳﻲ ﺑﻪ ﺟﺎي ﻛﺴﺐ ﻧﻮﻋﻲ ﺗﻌﺎﻟﻲ، ﺗﻮﺟﻪ اﺻﻠﻲ ﺑﺸﺮ ﺑـﺮ ﻛـﺎراﻳﻲ و ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ اﺳﺖ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺗﻔﺎﺳﻴﺮ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻘﺼﺪ و ﻣﻌﻨﻲ ﺧﻮد را ﮔﻢ ﻛﺮده و انسانها در داﻣﻲ افتادهاند ﻛﻪ او آن را ﻗﻔﺲ آﻫﻨﻴﻦ ﺑﻮروﻛﺮاﺳﻲ ﭘﻮچ و ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ ﺑﻲﻣﻌﻨﺎ ﻧﺎﻣﻴﺪه اﺳﺖ. وﺑﺮ ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ اﻫﻤﻴﺖ ﻣﺤﻮري و تقریباً ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﺎورﻫﺎي دﻳﻨﻲ در زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺸﺮ، ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺑﺮاي اﺳﺘﻘﻼل ﻓﺮﻫﻨﮓ اﻳﺠـﺎد میکند. (ﺻﺎﻟﺤﻲ اﻣﻴﺮي، 95،1386- 100) و ﺑﺮ ﺧﺼﻴﺼﻪ ﻋﻤﺪه ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﺪﻳﺪ را در ﺗﻮﺳﻌﻪ روﻧﺪ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ میداند ﻧـﻪ در تمایز پذیری اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻫﺮﻳﻚ از اﻳﻦ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ (از دﻳﺪﮔﺎه وي) ﻫﻢ از ﻧﻈﺮ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻋﻠﻤﻲ پدیدهها و ﻫﻢ از ﻟﺤﺎظ ارزشگذاری اﺧﻼﻗﻲ و ﻓﻠﺴﻔﻲ، ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺘﻌﺪد ﺑﻪ ﺑﺎر میآورند. (آرون،439،1377)
ژرژ ﺗﻮﻣﻪ:
ﺗﻮﻣﻪ در ﻣﻘﺎم نویسندهای ﻣﺤﻴﻂ ﮔﺮا، ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺰان اﺣﺘﺮام ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺑـﻪ اﺧﻼق ﻣﺤﻴﻄﻲ و ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻣﺤﻴﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ، از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎي ﺳﻨﺠﺶ ﻣﻴﺰان ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ در آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺤﺴﻮب میشود. (ﺗﻮﻣﻪ،1380، 15) ژرژ ﺗﻮﻣﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﻫﻢ در ﺗﻌﺎﻣـﻞ ﻫﺴـﺘﻨﺪ و ﻓﺮﻫﻨـﮓ هدایتکننده ﻋﻤﻠﻜﺮد اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ میباشد. ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ، میتوان رﻓﺘﺎر ﻣﺮدم را ﺗﻐﻴﻴﺮ داد اﻣﺎ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻓﻘـﻂ ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ ﻳﺎ ﻳﻚ واژه و ﻋﺒﺎرت ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ دﻧﻴﺎي گستردهای اﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﺸﻜﻞ از ﻋﺎدات و آداب اﺳﺖ ﻋﺎداﺗﻲ ﻛﻪ در ﻃﻲ زﻣﺎن ﺷﻜﻞ گرفتهاند و ﻣﺮدم ﻣﻄﺎﺑﻖ آنها رﻓﺘـﺎر میکنند (ﺗﻮﻣـﻪ،1380، 5) ﺗﻮﻣﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﺎدي را ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻛﺮد، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺑﺎ ﭘـﺬﻳﺮش اﺧـﻼق ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﻌﺪي ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ. ﻫﺪف ﻧﻬﺎﻳﻲ آموزشها و اﺧﻼق ﻣﺤﻴﻄﻲ، اﻳﺠﺎد ﺗﻘﻮﻳﺖ رﻓﺘﺎر اﻳﺪه آل ﻣﺤﻴﻄﻲ اﺳﺖ. ﺑﻴﻦ محیطزیست و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ارﺗﺒﺎط ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ وﺟﻮد دارد اﮔﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ داراي ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻬﺘﺮ میتوان از محیطزیست ﺣﻔﺎﻇﺖ ﻛﺮد و اﮔﺮ محیطزیست ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺷﻮد، اﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺳﺒﺐ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻫﻮﻳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ ﻫـﺪف ﻧﻬـﺎﻳﻲ، ﻣﺘﺮادف ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺳﺖ. (ﺗﻮﻣﻪ،1380، 13)
آﻧﺘﻮﻧﻲ ﮔﻴﺪﻧﺰ:
ﮔﻴﺪﻧﺰ ﺑﺮﺧﻼف جامعهشناسان ﻛﻼﺳﻴﻚ، ﺑﻪ موضوعهای ﻣﺤﻴﻂ زﻳﺴﺘﻲ و ﺟﺎﻳﮕﺎه ﻃﺒﻴﻌﺖ در ﻧﻈﺮﻳﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮد ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮي ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ. ﺗﻮﺟﻪ او ﺑﻪ محیطزیست در ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺟﻬـﺎﻧﻲ ﺷﺪن ﺧﻮد را آﺷﻜﺎر میکند. ﺑﻪ ﺑﻴﺎن او (در سنتهای ﻓﻜﺮي ﻛـﻪ ﺑـﺎ جامعهشناسی آمیختهاند، مشغلههای زﻳﺴﺖ ﺑﻮﻣﻲ ﭼﻨﺪان ﺟﺎﻳﻲ ﻧﺪارﻧﺪ. صنعتگرایی، دﻧﻴﺎﻳﻲ ترسناکتر آﻓﺮﻳﺪ. بهطوری ﻛﻪ دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ زیستمحیطی زیانآوری رخ میدهد ﻛﻪ هیچکس بر روی ﻛﺮه زﻣـﻴﻦ از ﺗـﺄﺛﻴﺮ آن ﺑﺮﻛﻨﺎر ﻧﻴﺴﺖ.) (ﺑﺮي،121،1381)
ﮔﻴﺪﻧﺰ سیاستهای زیستمحیطی را پیشرفتهایی میداند ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اﺧﻼﻗﻲ ﺷﺪن ﻧﻈـﻢ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻧﻬﺎدﻫﺎ و رواﺑﻂ ﮔﺮاﻳﺶ دارد و اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺑﺮاي او ﺑﺴﻴﺎر ارزﺷﻤﻨﺪ اﺳﺖ. او جنبشهای زیستمحیطی را ﻛﻮﺷﺸﻲ میداند ﺑﺮاي اﺳﺘﻘﺮار ﻓﺮدي ﺑﻨﻴﺎدﻫﺎي اﺧﻼﻗـﻲ و اﻣﻨﻴـﺖ ﻫﻨﺠـﺎري در زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺮدم. اﺧﻼﻗﻴﺎﺗﻲ ﻛﻪ وي آن را میپسندد آن اﺻـﻮﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛـﻪ در دﻧﻴﺎي اﻣـﺮوزي و ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﻲ از ﺑﻴﻦ رفتهاند. (ﻳﻜﻲ از پدیدههای ﻧﻮﺳﺎزي ﺷﻬﺮي، از دﺳﺖ رﻓﺘﻦ ﺣﺲ زﻧﺪﮔﻲ در ﻣﻴﺎن ﻧﻈﻢ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ زﻧﺪﮔﻲ در ﻣﺤﻴﻂ ﺷﻬﺮي، ﻣﺮدم را از واﻗﻌﻴﺎت دﻧﻴﺎي ﻃﺒﻴﻌﻲ و واﺑﺴـﺘﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ آن دور میکند.) (ﺑﺮي،1381، 124)
فرضیههای ﺗﺤﻘﻴﻖ:
ﻓﺮﺿﻴﻪ اﺻﻠﻲ ﺗﺤﻘﻴﻖ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﺑﻴﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ﺣﻔـﻆ محیطزیست راﺑﻄـﻪ وﺟﻮد دارد.
فرضیههای ﻓﺮﻋﻲ ﺗﺤﻘﻴﻖ
1- ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﺑﻴﻦ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ در ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷـﻬﺮ ﺗﻬـﺮان راﺑﻄﻪ وﺟﻮد دارد.
2- ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﺑﻴﻦ اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان راﺑﻄـﻪ وﺟﻮد دارد.
3- ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﺑﻴﻦ هنجار سازیها از ﺳﻮي ارﮔﺎنﻫﺎ و سازمانها و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان راﺑﻄﻪ وﺟﻮد دارد.
4- ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﺑﻴﻦ آﻣﻮزش و آﮔﺎﻫﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷـﻬﺮ ﺗﻬﺮان راﺑﻄﻪ وﺟﻮد دارد.
5- ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد ﺑﻴﻦ ارزشهای دﻳﻨﻲ و ﺳﻨﺘﻲ در ﺟﺎﻣﻌـﻪ و ﺣﻔـﻆ محیطزیست شهر تهران راﺑﻄﻪ وﺟﻮد دارد.
روش ﺗﺤﻘﻴﻖ و اﺑﺰار جمعآوری دادهها
روش اﺻﻠﻲ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﭘﻴﻤﺎﻳﺶ اﺳـﺖ و ﺟﻬـﺖ ﮔـﺮدآوري اﻃﻼﻋـﺎت از اﺑـﺰار ﭘﺮﺳﺸـﻨﺎﻣﻪ استفادهشده اﺳﺖ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﺟﻬﺖ به دست آوردن ﺑﺨﺸﻲ از اﻃﻼﻋﺎت و ادﺑﻴﺎت ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺑـﺎ ﻣﺮاﺟﻌﻪ و یادداشتبرداری از ﻛﺘﺐ ﻓﺎرﺳﻲ و ﺧﺎرﺟﻲ ﺗﺨﺼﺼـﻲ و اﺳـﻨﺎد و ﻣـﺪارك ﻣﺮﺑـﻮط ﺑـﻪ محیطزیست، ﻧﺸﺮﻳﺎت و ﻣﺠﻼت ﻋﻠﻤﻲ و ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ، پایاننامهها و ﻣﻘﺎﻻﺗﻲ از شبکههای ﻣﻬـﻢ اطلاعرسانی و سایتهای ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻳﻨﺘﺮﻧﺘﻲ جمعآوری ﺷﺪه و در ادﺑﻴﺎت ﺗﺤﻘﻴـﻖ ﻣـﻮرد اﺳـﺘﻔﺎده ﻗﺮار گرفته است. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎري، مجموعهای از اﻓﺮاد ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻳﺎ ﭼﻨـﺪ ﺻـﻔﺖ ﻣﺸـﺘﺮك دارﻧـﺪ ﺟﺎﻣﻌـﻪ آﻣﺎري ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﻲ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ، ﻛﻞ اﻓﺮاد ﺳﺎﻛﻦ در دو ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷﻬﺮداري ﺗﻬﺮان را در ﺑـﺮ میگیرد ﻛﻪ بر اساس ﺳﺮﺷﻤﺎري ﻧﻔﻮس و ﻣﺴﻜﻦ ﺳﺎل 1385 ﻣﻨﻄﻘﻪ ﭘﻨﺞ داراي 677085 ﻧﻔﺮ و ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻫﺠﺪه داراي 314945 ﻧﻔﺮ ﺳﺎﻛﻦ میباشد. ﺑـﺎ ﺗﻮﺟـﻪ ﺑـﻪ محدودیتهای ﺗﺤﻘﻴـﻖ و ﮔﺴـﺘﺮدﮔﻲ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﻲ و ﭘﺮاﻛﻨﺪﮔﻲ اﻓﺮاد در ﺳﻄﺢ ﻣﻨﻄﻘﻪ و ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻋﺪم دﺳﺘﺮﺳـﻲ ﺑـﻪ ﺗﻤـﺎم آﻧـﺎن در مدتزمان اﻧﺠﺎم ﺗﺤﻘﻴﻖ، بر اساس ﻓﺮﻣﻮل ﻛﻮﻛﺮان ﺗﻌﺪاد اﻓﺮاد ﻧﻤﻮﻧﻪ 400 ﻧﻔﺮ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮔﺮدﻳـﺪ پرسشنامههای ﺗﻨﻈﻴﻤﻲ ﺗﻮﺳﻂ 200 ﻧﻔﺮ از ﺳﺎﻛﻨﺎن ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺑﺎﻻ ﻛﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﭘﻨﺞ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷـﺪه و 200 ﻧﻔـﺮ از ﻣﻨﺎﻃﻖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻛﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻫﺠﺪه میباشد ﺗﻜﻤﻴﻞ ﮔﺮدﻳﺪ.
یافتههای ﺗﺤﻘﻴﻖ:
راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ و ﺣﻔﻆ محیطزیست
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن در ﻓﺎﺻﻠﻪ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95%، ﺳﻄﺢ ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﺮاﺑـﺮ ﺑﺎ ﺻﻔﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ کوچکتر از 0/05 اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻮﺟﻮد H0 رد میشود و H1 (ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ) ﺗﺄﻳﻴﺪ میشود. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ ﺑﺎ ﺣﻔﻆ محیطزیست راﺑﻄـﻪ دارد ﺷﺪت راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻣﺘﻐﻴﺮ احساس مسؤولیت و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺧﻮب اﺳﺖ و ﺟﻬـﺖ راﺑﻄـﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ در اﻓﺮاد، ﻣﻴﺰان ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی اﻓﺰاﻳﺶ مییابد و ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆﻟﻴﺖ ﻣﻴﺰان رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻧﻴﺰ ﻛﺎﻫﺶ ﺧﻮاﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ.
راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ اﺧﻼق و ﺣﻔﻆ محیطزیست
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن در ﻓﺎﺻﻠﻪ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95%، ﺳﻄﺢ ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ ﺻﻔﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ کوچکتر از 05/0 اﺳﺖ. ﻳﻌﻨـﻲ ﺑـﺎ اﻃﻼﻋـﺎت ﻣﻮﺟـﻮد H0 رد میشود و 1H (ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ) ﺗﺄﻳﻴﺪ میشود. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ اﺧﻼق اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺑﺎ ﺣﻔـﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی راﺑﻄﻪ دارد. ﺷﺪت راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻣﺘﻐﻴﺮ اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺧﻮب اﺳﺖ و ﺟﻬﺖ راﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ ﻫﺮﭼﻪ اﺧـﻼق اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ در ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻧﻴﺰ ﺑﻬﺘﺮ میشود و ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ.
راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻫﻨﺠﺎر ﺳﺎزي و رﻓﺘﺎر زیستمحیطی ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن در ﻓﺎﺻﻠﻪ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95%، ﺳﻄﺢ ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﺮاﺑـﺮ اﺳﺖ ﺑﺎ 0/59 (0/59 =sig) ﻛﻪ بزرگتر از 05/0 اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ اﻃﻼﻋـﺎت ﻣﻮﺟـﻮد 1H (ﻓﺮﺿـﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ) رد میشود و 0H ﺗﺄﻳﻴﺪ میشود. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ هنجار سازی ﺑﺎ ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎداري ﻧﺪارد.
راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ آﻣﻮزش و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن در ﻓﺎﺻﻠﻪ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95%، ﺳﻄﺢ ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﺮاﺑـﺮ ﺑﺎ ﺻﻔﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ کوچکتر از 05/0 اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻮﺟﻮد 0H رد میشود و 1H (ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ) ﺗﺄﻳﻴﺪ میشود. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ آﻣﻮزش ﺑﺎ ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫـﺎي زیستمحیطی راﺑﻄﻪ دارد. ﺷﺪت راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻣﺘﻐﻴﺮ آﻣﻮزش و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻣﺘﻮﺳـﻂ و ﺟﻬـﺖ راﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ ﻫﺮﭼﻪ آﻣﻮزش در ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﺑـﺪ ﺣﻔـﻆ محیطزیست ﻧﻴﺰ ﺑﻬﺘﺮ میشود و ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ.
راﺑﻄﻪ ارزشهای ﺳﻨﺘﻲ و دﻳﻨﻲ و ﺣﻔﻆ محیطزیست
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن در ﻓﺎﺻﻠﻪ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95%، ﺳﻄﺢ ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﺮاﺑـﺮ ﺑﺎ ﺻﻔﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ کوچکتر از 05/0 اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻮﺟﻮد 0H رد میشود و 1H (ﻓﺮﺿﻴﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ) ﺗﺄﻳﻴﺪ میشود. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ارزشهای ﺳﻨﺘﻲ و دﻳﻨﻲ ﺑﺎ ﺣﻔﻆ محیطزیست راﺑﻄـﻪ دارد. ﺷﺪت راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ دو ﻣﺘﻐﻴﺮ ارزشهای ﺳﻨﺘﻲ و دﻳﻨﻲ و ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻗـﻮي و ﺟﻬـﺖ راﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ ارزشهای ﺳﻨﺘﻲ و دﻳﻨﻲ در اﻓﺮاد، ﻣﻴﺰان ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی اﻓﺰاﻳﺶ مییابد و ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ ارزشهای ﺳـﻨﺘﻲ و دﻳﻨـﻲ ﻣﻴـﺰان رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻧﻴﺰ ﻛﺎﻫﺶ ﺧﻮاﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ.
ﺟﺪول ﺷﻤﺎره 1 ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎي ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺑﺎ ﻣﺘﻐﻴﺮ واﺑﺴﺘﻪ ﺣﻔﻆ محیطزیست
ﺑﺤﺚ و نتیجهگیری
همانطور ﻛﻪ ذﻛﺮ ﺷﺪ ﻣﻮﺿﻮع ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان میباشد. در ﻣﺒﺎﺣﺚ ﮔﺰارش یافتهها و آزﻣﻮن ﻓﺮﺿﻴﺎت، ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﺷﺪ. ﺣﺎل ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آﻧﭽﻪ آورده ﺷﺪ ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از نظریههای ﻣﻮﺟﻮد در زﻣﻴﻨﻪ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻣﻮرد ﺗﺒﻴﻴﻦ و ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻗﺮار میگیرد. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آزﻣﻮن ﭘﻴﺮﺳﻮن در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﺸﺨﺺ ﮔﺮدﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﻄﺢ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95 ﺑﻴﻦ (اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ) و (ﺣﻔﻆ محیطزیست) راﺑﻄﻪ معنیدار و ﻣﺜﺒﺘﻲ وﺟﻮد دارد ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻓﺰاﻳﺶ اﺣﺴﺎس ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ در اﻓﺮاد ﻣﻴﺰان ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻴﺰ اﻓﺰاﻳﺶ ﺧﻮاﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ و ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ. همانطور ﻛﻪ در ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺑﻴﺎن ﺷﺪ دورﻛﻴﻢ ﺟﻮاﻣﻊ را داراي دو ﻧﻮع ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ارﮔﺎﻧﻴﻚ و ﻣﻜﺎﻧﻴﻚ ﺗﻘﺴﻴﻢ کرده است. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ میتوان اینگونه ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺷﻬﺮي ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺟﻮاﻣﻊ ارﮔﺎﻧﻴﻚ میباشند ﻛﻪ ﻣﺮدم ﺟﻬﺖ ﻫﺮ ﻛﺎر و مسئلهای، واﺣﺪ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ را مسئول میدانند و ﺣﺲ ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ اﻳﻦ اﻓﺮاد ﺑﺴﻴﺎر ﭘﺎﺋﻴﻦ اﺳﺖ بهخصوص در ﻣﻮرد ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آﻟﻮدﮔﻲ سطح شهر ﻛﺎﻣﻼً ﻣﺸﻬﻮد اﺳﺖ. ﻣﺜﻼً ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺷﻬﺮ را ﻟﺰوﻣﺎً وﻇﻴﻔﻪ ﻣﺴﺆوﻟﻴﻦ ﺷﻬﺮداري و ﺧﻮد را از ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ اﻗﺪاﻣﻲ در اﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻣﺒﺮا میدانند و ﺣﺘﻲ در ﺑﺴﻴﺎري ﻣﻮارد ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ جمعآوری زبالههایی ﻛﻪ ﺧﻮد ﺑﺎﻋﺚ رﻳﺨﺘﻦ و به وجود آوردن آن در ﺳﻄﺢ ﺷﻬﺮ میشوند ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. اﻳﻦ ﺣﺲ ﺑﻲﻣﺴﺆﻟﻴﺘﻲ در ﺳﻄﺢ ﺷﻬﺮ و ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد ﺑﺎﻋﺚ ﺿﺮرﻫﺎي ﻣﻬﻠﻜﻲ ﺑﻪ محیطزیست ﺷﻬﺮ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺳﻼﻣﺖ تکتک ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. همانطور ﻛﻪ ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ در برشمردن پیشنیازهای ﺧﻮد دوﻣﻴﻦ پیشنیاز را اینگونه ﺑﻴﺎن ﻛﺮده ﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮاي آنکه ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻧﻴﺎز اﺳﺖ از ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﺿﺮوري نظامهای دﻳﮕﺮ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﺪ. از اﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ میتوان اینگونه ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺣﻔﻆ محیطزیست در ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ وﻇﻴﻔﻪ ﻳﻚ ﻧﻬﺎد و ﻳﻚ ارﮔﺎن ﻳﺎ ﻳﻚ ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ تکتک اﻓﺮاد، ﻧﻬﺎدﻫﺎ و سازمانها ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﻬﻢ مسئول ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺳﺎزﻣﺎن ﺣﻔﺎﻇﺖ محیطزیست و دﻳﮕﺮ ارﮔﺎنﻫﺎ و ﻣﺴﺆوﻟﻴﻦ ﺑﺪون ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻧﻬﺎدﻫﺎ و ارﮔﺎنﻫﺎ و ﻫﻤﻪ ﻣﺮدم نمیتوانند ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎﺷﻨﺪ و اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﺴﻠﻢ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺲ ﻣﺴﺆﻟﻴﺖﭘﺬﻳﺮي اﻓﺮاد ﺑﺎﻻ رود ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﭘﺎك و زﻳﺒﺎ روبهرو ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺷﺪ. ﻧﺘﻴﺠﻪ دﻳﮕﺮي ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ با توجه ﺑﻪ آزﻣﻮن ﭘﻴﺮﺳﻮن ﺑﺎ ﺳﻄﺢ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95 به دست آﻣﺪ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻴﻦ متغیر (اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ) و (ﺣﻔﻆ محیطزیست) ﻧﻴﺰ راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎدار و ﻣﺜﺒﺘﻲ وﺟﻮد دارد. ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ اﮔﺮ اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﺳﻄﺢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﻧﻬﺎدﻳﻨﻪ و ﭘﺎﻳﺪار ﮔﺮدد ﻣﻴﺰان ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻧﻴﺰ اﻓﺰاﻳﺶ مییابد و ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ. همانطور ﻛﻪ در ﺑﺨﺶ ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺑﻴﺎن ﺷﺪ دورﻛﻴﻢ ﺑﻪ ﺿﺮورت ﻋﻤﻴﻖ اﺻﻼﺣﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﺧﻼﻗﻲ ﻋﻘﻴﺪه داﺷﺖ و ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮد ﻛﻪ ﻗﻮاﻋﺪ اﺧﻼﻗﻲ، ﺗﻀﺎدﻫﺎ و کنشها را ﺗﺨﻔﻴﻒ میدهد ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺎ رواج اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ میتوان ﺗﻀﺎدﻫﺎ را در رﻓﺘﺎرﻫﺎي اﻓﺮاد ﻛﺎﻫﺶ داد. ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ بهطور ﻣﻨﺎﺳﺐ رواج ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﻪ ﺣﻘﻮق ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ اﺣﺘﺮام ﻧﮕﺬارﻧﺪ و ﺧﻮدﺧﻮاﻫﻲ را ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺧﻮﻳﺶ ﻗﺮار دﻫﻨﺪ نمیتوان اﻧﺘﻈﺎر ﻣﺤﻴﻂ زﻳﺴﺘﻲ ﭘﺎك را داﺷﺖ. همانطور ﻛﻪ ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﺑﻴﺎن میکند ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎي اﺧﻼﻗﻲ، ﻫﻤﺎن ﺷﮕﺮدﻫﺎي ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪ ﻛﻨﻨﺪه و ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﻧﻈﺎم ﻛﻨﺶ میباشند و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ وﺑﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻣﻔﻬﻮم اﺧﻼق ﻳﻌﻨﻲ در ﻣﻌﻨﺎي ﺟﺎﻣﻊ ﻛﻠﻤﻪ، اﻋﻤﺎل و رﻓﺘﺎر ﺟﺎﻳﮕﺎه اول را دارد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺷﺪن اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﻛﻪ اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻣﺆﺛﺮ اﺳﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ میرسیم ﻛﻪ اﺧﻼق ﻋﺎﻣﻞ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار و تعیینکنندهای ﺑﺮ رﻓﺘﺎرﻫﺎي انسانها میباشد ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻤﻲ در ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻣﻨﺎﺳﺐ میباشد. با توجه ﺑﻪ نتایج آزمون ﭘﻴﺮﺳﻮن ﺑﺎ ﺳﻄﺢ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95 در ﻣﻮرد ﻓﺮﺿﻴﻪ دﻳﮕﺮ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﺸﺨﺺ ﮔﺮدﻳﺪ راﺑﻄﻪ ﻣﺜﺒﺖ و معنیداری ﺑﻴﻦ متغیر (ارزشهای دﻳﻨﻲ و ﺳﻨﺘﻲ) و (ﺣﻔﻆ محیطزیست) میباشد. ﮔﻴﺪﻧﺰ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ صنعتگرایی، دﻧﻴﺎﻳﻲ ترسناکتر آﻓﺮﻳﺪ بهطوری ﻛﻪ دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ زیستمحیطی زیانآوری رخ میدهد ﻛﻪ هیچکس بر روی ﻛﺮه زﻣﻴﻦ از ﺗﺄﺛﻴﺮ آن ﺑﺮﻛﻨﺎر ﻧﻴﺴﺖ و دورﻛﻴﻢ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺟﻮاﻣﻊ اﻣﺮوزي ﻣﺬﻫﺐ روﺑﻪ زوال میگذارد و ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻮﺷﺶ ﻧﻮﺳﺎزي ﻣﺬﻫﺐ واﻛﻨﺸﻲ اﺳﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻀﻌﻴﻒ اﻋﺘﻘﺎدﻫﺎي ﺳﻨﺘﻲ. از اﻳﻦ ﻣﺒﺎﺣﺚ میتوان ﭼﻨﻴﻦ نتیجه گرفت ﻛﻪ ﭘﺮرﻧﮓ ﻛﺮدن آموزهها و سفارشها دﻳﻨﻲ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ راه و روشهای ﺳﻨﺘﻲ و ﻗﺪﻳﻤﻲ در ﻣﻮرد ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست میتواند ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺴﺰاﻳﻲ در ﺣﻔﻆ و ﺣﺮاﺳﺖ و ﭘﺎﻳﺪاري آن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ را در پی داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و اﻳﻦ مسئله در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﺎً ﻣﺆﺛﺮﺗﺮ و مهمتر اﺳﺖ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ نشاندهنده آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﭼﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮات و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژي ﻓﻨﺎوري و اﻃﻼﻋﺎت روﺑﺮو اﺳﺖ اﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﺄﻣﻠﻲ در رﻓﺘﺎر و اﻋﻤﺎل آنها ﺑﻪ وﺿﻮح میتوان دﻳﺪ ﻛﻪ اﻓﻜﺎر و ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﺮدم ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ رﻳﺸﻪ ﺳﻨﺘﻲ و دﻳﻨﻲ دارد ﻛﻪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه اﻋﻤﺎل و رﻓﺘﺎر آنهاست و در ﻧﻬﺎﻳﺖ اﻳﻦ اﻣﺮ در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﻼﻣﻲ ﻣﺎ برجستهتر اﺳﺖ و بهعنوان ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﺤﻮري ﻧﻴﺰ از آن میتوان ﻳﺎد ﻛﺮد. همانطور ﻛﻪ وﺑﺮ دﻳﻦ را بهعنوان ﺑﻌﺪ ﻣﺤﻮري ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺎم ﺑﺮده اﺳﺖ.
ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪآزﻣﻮن ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن ﺑﺎ ﺳﻄﺢ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95 در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﺸﺨﺺ ﮔﺮدﻳﺪ متغیر (هنجار سازی) ﺑﺮ (ﺣﻔﻆ محیطزیست) ﺗﺄﺛﻴﺮي ﻧﺪارد. بنا بر ﻧﻈﺮﻳﺎت ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﻛﻪ اﻓﺮاد ﻗﺒﻞ از اﻧﺠﺎم ﻫﺮﻋﻤﻠﻲ ﺧﻮد را ﺑﺎ ارزشهای ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﺎزﮔﺎر میکنند ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺧﻼف ﻫﻨﺠﺎري اﻗﺪام ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ از ﻃﺮف ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻃﺮد میشوند، میتوان ﮔﻔﺖ اﮔﺮ ﻫﻨﺠﺎري در ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻮرد ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮدم بر اساس آن رﻓﺘﺎر میکنند اﻣﺎ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺮﺧﻼف ﻧﻈﺮﻳﺎت ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﺗﺄﺛﻴﺮ هنجار سازی ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست رد ﺷﺪ. اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ را اینگونه میتوان ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻛﺮد ﻛﻪ ﺳﺎﺧﺖ اﻏﻠﺐ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﺎﺧﺘﺎرﻛﻠﻲ ﻳﻌﻨﻲ دوﻟﺖ و دوﻟﺘﻤﺮدان اﻧﺠﺎم میشود و ﭼﻮن دﻳﺪ ﻣﺮدم ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻠﻜﺮد و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰي و ﻃﺮحﻫﺎ و در ﻛﻞ ﺑﻴﺎﻧﺎت دولت مردان ﻣﺜﺒﺖ ﻧﻴﺴﺖ درﻧﺘﻴﺠﻪ از ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻫﻨﺠﺎر ﻣﻮرد ﺗﺄﻳﻴﺪ اﻳﺸﺎن ﺳﺮﺑﺎز ﻣﻲزﻧﻨﺪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻫﻨﺠﺎر ﻣﻄﺮح ﺷﺪه درﺳﺖ و ﻣﻘﺒﻮل ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ اﻣﺎ ﭼﻮن از ﻃﺮف ﺳﺎﺧﺘﺎري ﻛﻪ ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل و ﭘﺬﻳﺮش ﻋﺎم ﻧﻤﻲﺑﺎﺷﺪ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﻣﻮرد ﭘﺬﻳﺮش ﻗﺮار ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ. ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در ﻳﻚ ﭘﺮوﺳﻪ زﻣﺎﻧﻲ آن ﻫﻨﺠﺎر در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺛﺒﺎت ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ و ﻣﻄﻤﺌﻨﺎً زﻣﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮدم ﺧﻮد ﺑﻪ ﺻﺤﺖ و ﺳﻘﻢ و ﺣﻘﻴﻘﺖ آن آﮔﺎه ﮔﺮدﻧﺪ.
نتایج آزﻣﻮن ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن ﺑﺎ ﺳﻄﺢ اﻃﻤﻴﻨﺎن 95 ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ راﺑﻄﻪ ﻣﺜﺒﺖ و معنیداری ﺑﻴﻦ متغیر (داﻧﺶ و آﮔﺎﻫﻲ) و (ﺣﻔﻆ محیطزیست) میباشد. همانطور ﻛﻪ اوﻟﺮﻳﻚ ﺑﻚ در ﭘﺎﻳﺎن ذﻛﺮ ﻣﺨﺎﻃﺮات ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺧﻮد اﻋﻼم داﺷﺘﻪ داﻧﺶ و آﮔﺎﻫﻲ در اﺷﺎﻋﻪ و ﺑﻴﺎن آنها اﻣﺮ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤﻲ اﺳﺖ میتوان ﺳﺨﻦ او را ﻣﻬﺮ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﻴﺎن داﺷﺖ ﻛﻪ ﺧﻄﺮات زیستمحیطی را ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ وﺿﻮح و ﺷﻔﺎف ﺑﻴﺎن ﻛﺮد و ﻣﺮدم را آﮔﺎه ﺳﺎﺧﺖ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﻪ آنها آﻣﻮزش داد در ﺟﻬﺖ ﺣﻔﻆ محیطزیست در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺎم ﺑﺮدارﻧﺪ. ﻫﺮ جامعهای ﻛﻪ میخواهد اﻓﺮادش در ﺟﻬﺖ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﻣﻮرد ﺗﺄﻳﻴﺪ آن ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮔﺎم ﺑﺮدارد ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺮورش ﻳﺎﺑﺪ و ﺑﺎ ﻛﺴﺐ داﻧﺶ، آگاهیهای آنها را اﻓﺰاﻳﺶ دﻫﺪ ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﻓﺮاد از ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺨﺮب و زیانبار زیستمحیطی ﺧﻮد آﮔﺎﻫﻲ ﻛﺎﻓﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﻳﺎ آموزشهای ﻻزم ﺟﻬﺖ ﺣﻔﻆ محیطزیست ﺷﻬﺮ ﺑﻪ آنها داده ﻧﺸﻮد! ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺘﻈﺎر داﺷﺖ ﻛﻪ آنها در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﻫﻤﮕﺎم ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﻛﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ آﮔﺎﻫﻲ بهعنوان ﮔﺮاﻳﺶ ارادي وﺳﺎﻳﻞ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ هدفها اﺳﺖ،ﮔﻮاه ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺮ اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻲ اﮔﺮ ﻣﺮدم آﮔﺎه ﺑﺎﺷﻨﺪ و اﻃﻼﻋﺎت ﻛﺎﻓﻲ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﺪون ﺟﺒﺮ و ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﺗﻼش خواهند کرد.
در ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺤﺚ ﻻزم اﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪي ﻛﻠﻲ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ذﻛﺮ ﺷﺪه ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی اراﺋﻪ ﺷﻮد. ﺑﺮاي ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺣﻔﻆ محیطزیست به نظر میرسد اوﻟﻴﻦ واژه ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار، اﺣﻴﺎء سنتهای ﮔﺬﺷﺘﻪ و ﭘﺮرﻧﮓ ﻛﺮدن ﻣﺴﺎﺋﻞ دﻳﻨﻲ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ ﻛﻪ ﻣﺮدم ﻗﻠﺒﺎً و ﺑﺎﻃﻨﺎً آن را ﻗﺒﻮل دارﻧﺪ و بر اساس آن ﻋﻤﻞ میکنند. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در راﺳﺘﺎي ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻣﺸﺨﺺ ﮔﺮدﻳﺪ ﻛﻪ اﻓﺰاﻳﺶ داﻧﺶ و آﮔﺎﻫﻲ ﻣﺮدم در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﮔﺎﻣﻲ ﻣﻬﻢ و ﻣﺆﺛﺮ میباشد و ﺑﻪ ﻧﻈﺮ میرسد رﻓﺘﺎر ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺮدم در ﺗﺨﺮﻳﺐ محیطزیست ﺷﻬﺮ و ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﻮد از روي ﻧﺎآﮔﺎﻫﻲ آنهاست و در ﺑﻴﺎن دﻳﮕﺮ ﺑﺴﻴﺎري از اﻓﺮاد ﻧﻪ ﻋﻤﺪاً ﺑﻠﻜﻪ ﺳﻬﻮاً از ﺟﻬﺖ بیاطلاعی در راﺳﺘﺎي ﺗﺨﺮﻳﺐ محیطزیست ﻋﻤﻞ میکنند. در کنار آﻣﻮزش، بالا بردن اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺗﻌﻬﺪ و ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ دﻳﮕﺮي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی تأثیرگذارند. ﺑﻪﻃﻮر ﻛﻠﻲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪه ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ را ﻧﻴﺮوي ﻋﻤﺪهاي میانگاشت ﻛﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺟﻬﺎن اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻳﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺧﻮدش، ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ میدهد ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻴﺎﻧﺠﻲ ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻣﻴﺎن ﻛﻨﺸﮕﺮان اﺳﺖ و ﺷﺨﺼﻴﺖ و ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ را باهم ﺗﺮﻛﻴﺐ میکند، میتوان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه رﻓﺘﺎرﻫﺎي اﻓﺮاد در ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ و رﻓﺘﺎرﻫﺎي زیستمحیطی تکتک اﻓﺮاد ﻧﺸﺄت ﮔﺮﻓﺘﻪ از اﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ میباشد.
ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدات:
– اﺷﺎﻋﻪ سنتهای ﻗﺪﻳﻤﻲ در ﻣﻮرد ﺣﻔﻆ محیطزیست و ارزش ﻧﻬﺎدن ﺑﻪ اﻳﻦ سنتها در جامعه
– اﻓﺰاﻳﺶ آگاهیهای ﻋﻤﻮﻣﻲ در ﺑﻴﻦ اﻗﺸﺎر ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺮدم و ﻛﻠﻴﻪ ﺳﻄﻮح ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺮاي ﭘﻴﺸﮕﻴﺮي از ﺗﺨﺮﻳﺐ و آﻟﻮدﮔﻲ محیطزیست.
– ﺗﻼش ﺑﺮاي ﺑﺎﻻ ﺑﺮدن اﺧﻼق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﻬﺖ ﻧﻬﺎدﻳﻨﻪ و ﭘﺎﻳﺪاري رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﺣﻔﻆ محیطزیست ﻣﻨﺎﺳﺐ در ﺳﻄﺢ ﺷﻬﺮ.
– ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺣﺲ ﻣﺴﺆﻟﻴﺖﭘﺬﻳﺮي در ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست و ارﺗﻘﺎء روﺣﻴﻪ ﺗﻌﺎون در ﻣﺮدم و ﻧﻬﺎﻳﺘﺎً ﺗﺒﻠﻮر ﻓﺮﻫﻨﮓ زیستمحیطی در اﻗﺸﺎر ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﺸﻮر ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ.
ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ:
1- آرون، رﻳﻤﻮن،1377، ﻣﺮاﺣﻞ اﺳﺎﺳﻲ ﺳﻴﺮ اﻧﺪﻳﺸﻪ در جامعهشناسی، ﻣﺘﺮﺟﻢ ﺑﺎﻗﺮﭘﺮﻫﺎم، اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﭼﺎپ ﭼﻬﺎرم.
2- اژدري، اﻓﺴﻮن، 1382، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و محیطزیست، ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﺣﻔﺎﻇﺖ محیطزیست، ﺷﻤﺎره 39.
3- اﺳﻼم زاد، وﺣﻴﺪ،1382، مقدمهای ﺑﺮ جامعهشناسی محیطزیست، ﻧﺸﺮ ﺳﺎزﻣﺎن ﺳﺒﺰ ﺣﺰب اﺳﻼﻣﻲ ﻛﺎر.
4- اﺻﻐﺮي ﻟﻔﻤﺠﺎﻧﻲ، ﺻﺎدق، 1378، ﻣﺒﺎﻧﻲ ﺣﻔﺎﻇﺖ محیطزیست در اسلام، ﻧﺸﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺳﻼﻣﻲ، ﺗﻬﺮان، ﭼﺎپ اول.
5- ﺑﺮي، ﺟﺎن، 1380، محیطزیست و ﻧﻈﺮﻳﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺣﺴﻦ ﭘﻮﻳﺎن، ﻧﻴﺮه ﺗﻮﻛﻠﻲ، اﻧﺘﺸﺎرات ﺳﺎزﻣﺎن محیطزیست، ﭼﺎپ اول.
6- ﺑﻮدون، رﻳﻤﻮن،1385، ﻓﺮﻫﻨﮓ اﻧﺘﻘﺎدي ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻋﺒﺪاﻟﺤﺴﻦ ﻧﻴﻚ ﮔﻬﺮ، اﻧﺘﺸﺎرات ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﭼﺎپ اول.
7 – ﭘﻮرﻧﺠﻒ و ﻫﻤﻜﺎران، 1386، ﺑﺮرﺳﻲ وﺿﻌﻴﺖ ﻋﻮاﻣﻞ زیستمحیطی در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻬﺮي اﻳﻼم، ﻣﺠﻠﻪ ﻋﻠﻤﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻠﻮم ﭘﺰﺷﻜﻲ اﻳﻼم، دوره ﭘﺎﻧﺰدﻫﻢ، ﺷﻤﺎره ﺳﻮم.
8- ﭘﻮﻳﻤﺎن، ﻟﻮﭘﻲ. پ،1384، اﺧﻼق زیستمحیطی، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮔﺮوه ﻣﺘﺮﺟﻤﺎن، ﻧﺸﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ، ﺟﻠﺪ اول، ﺗﻬﺮان، ﭼﺎپ اول.
9- ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ، ﺣﺴﻴﻦ اﺑﻮاﻟﺤﺴﻦ، 1377، درآﻣﺪي ﺑﺮ ﻣﻜﺎﺗﺐ و نظریههای جامعهشناسی، ﭼﺎپ ﺷﺮﻛﺖ ﺗﻌﺎوﻧﻲ ﭼﺎپ ﮔﻨﺎﺑﺎد، ﭼﺎپ ﺳﻮم.
10- ﺗﻮﻣﻪ، ژرژ، 1380، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و محیطزیست، ﻣﺤﻤﺪ ﺷﺎرع ﭘﻮر، ﻏﺰال (ﺑﺎز)، ﭼﺎپ اول.
11- دﺑﻴﺮ ﺳﻴﺎﻗﻲ، سید منوچهر، 1383، ﺑﺤﺮان محیطزیست، اﻧﺘﺸﺎرات ﺣﺪﻳﺚ اﻣﺮوز، ﻗﻢ، چاپ اول.
12- دوﻟﺖ آﺑﺎدي، ﺣﺴﻦ، 1382، ﻓﺮﻫﻨﮓ محیطزیست، اﻧﺘﺸﺎرات ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﭼﺎپ اول.
13- رﻓﻴﻊ ﭘﻮر، ﻓﺮاﻣﺮز، 1378، آﻧﺎﺗﻮﻣﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ مقدمهای ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻛﺎرﺑﺮدي، اﻧﺘﺸﺎرات ﺷﺮﻛﺖ ﺳﻬﺎﻣﻲ اﻧﺘﺸﺎر، ﭼﺎپ اول.
14- رﻳﺘﺰر، ﺟﻮرج،1374، ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ در دوران ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﺤﺴﻦ ﺛﻼﺛﻲ، اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﻲ، ﺗﻬﺮان، ﭼﺎپ دوم.
15- ﺻﺎﻟﺤﻲ اﻣﻴﺮي، ﺳﻴﺪ رﺿﺎ،1386، ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ و نظریههای ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻧﺸﺮ ﻗﻘﻨﻮس.
16- ﺻﺎﻟﺤﻲ، ﺳﭙﻴﺪه، 1385، ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ محیطزیست در ﺷﻬﺮ ﻛﺮج ﻣﻨﺎﻃﻖ 1، 2، 6 و 7، ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ، داﻧﺸﮕﺎه آزاد واﺣﺪ ﺗﻬﺮان ﺷﻤﺎل، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ و ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، اﺳﺘﺎد راﻫﻨﻤﺎ دﻛﺘﺮ رﺿﺎ ﻓﺎﺿﻞ.
17- ﻓﺮﺻﺖ، ﻣﺤﻤﺪ، 1384، ارزﺷﻴﺎﺑﻲ آﻣﻮزش زیستمحیطی در ﻧﻈﺎم آﻣﻮزش ﻋﺎﻟﻲ ﻛﺸﻮر پایاننامه دﻛﺘﺮي، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼﻣﻲ واﺣﺪ ﻋﻠﻮم ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت، رﺷﺘﻪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ محیطزیست (Ph.D)، اﺳﺘﺎد راﻫﻨﻤﺎ آﻗﺎي دﻛﺘﺮ ﻣﺠﻴﺪ ﻋﺒﺎﺳﭙﻮر، آﻗﺎي دﻛﺘﺮ ﺳﻴﺪ ﻣﺤﻤﻮد ﺷﺮﻳﻌﺖ.
18- ﻛﻮزر، ﻟﻮﺋﻴﺲ، 1377، زﻧﺪﮔﻲ و اﻧﺪﻳﺸﻪ ﺑﺰرﮔﺎن جامعهشناسی، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﺤﺴﻦ ﺛﻼﺛﻲ، اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﻲ، ﭼﺎپ ﻫﻔﺘﻢ.
19- ﻣﺎرﺷﺎل،ﮔﻮردون،1388، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ (آﻛﺴﻔﻮرد)، ﺣﻤﻴﺮا ﻣﺸﻴﺮزاده، نشر میزان،ﭼﺎپ اول.
20- ﻣﺤﺴﻦ زاده و ﻫﻤﻜﺎران، احمدعلی، 1388، ﺣﻘﻮق محیطزیست (نظریهها و رویهها)، اﻧﺘﺸﺎرات ﺧﺮﺳﻨﺪي، ﭼﺎپ اول.
21- ﻣﻴﻠﺘﻮن، ﻛﻲ، 1382، ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻣﻬﺮﺑﺎن بهسوی اﻗﻠﻴﻢ ﻋﺎﻃﻔﻪ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺎدي رﺳﺘﻤﻲ ﺷﺎﻫﺮودي، اﻧﺘﺸﺎرات ﺳﺎزﻣﺎن محیطزیست.
22- ﻫﻤﺘﻲ، ﺗﻮرج، 1380، ﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻮاﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در آﻣﻮزش زیستمحیطی و ﻣﻮاﻧﻊ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻣﺮدم در ﺣﻔﺎﻇﺖ از محیطزیست اﺳﺘﺎن اﻳﻼم، پایاننامه کارشناسی ارشد، ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ و برنامهریزی اﺳﺘﺎن اﻳﻼم.
23- وﻻﻳﻲ، ﻋﻴﺴﻲ، 1384، اﻟﮕﻮﻫﺎي رﻓﺘﺎر ﺑﺎ ﻃﺒﻴﻌﺖ (محیطزیست) از دﻳﺪﮔﺎه ﻗﺮآن و ﺳﻨﺖ، پایاننامه دﻛﺘﺮي (ph.d)، رﺷﺘﻪ ﻋﻠﻮم ﻗﺮآن و اﺣﺎدﻳﺚ، داﻧﺸﮕﺎه آزاد واﺣﺪ ﻋﻠﻮم و ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت، اﺳﺘﺎد راﻫﻨﻤﺎ دﻛﺘﺮ محمدعلی ﻟﺴﺎﻧﻲ ﻓﺸﺎرﻛﻲ.
24 – Salehi, S, , Pepole and the environment, amazon.
25- Marzso, S. 1980, Toward interdisciplinary environmental education proceeding of the international. Seminar education and environment some IDEAS on the interdisciplinary nature of the environmental education.
26- Havvey, T. 1995, An education 21 program: Orienting Environmental Educationtowards sustainable development and capacity building for Rio – the environmentalist VOL. 15.
فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي فرهنگي